سایت سازبیست تولزکد لوگوهای سه گوشه
اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
مــــذهـــبي - فــــرهنـــــگي


 

حجاز قلمرو ظهور اسلام

نام و نژاد عرب

اعراب بائده

اعراب نجد

اعراب حجاز

اديان عرب

اوهام و خرافات رايج در ميان قبائل عرب

بت‏هاى عرب

تجارت قريش

بازارهاى دهگانه عرب

علم و هنر عرب

ماههاى حرام

رباخوارى قريش

روحيات عرب و صفاى عمومى قريش

شهر مكه

توليت مكه

قبيله قريش

نياكان پيغمبر (ص)

قصى بن كلاب

هاشم

 

عبد المطلب..

 

داستان ساختگى نذر عبد المطلب

عبد الله پدر پيغمبر (ص)

ولادت و پرورش پيغمبر (ص)

سفر پيغمبر به شام

شركت پيغمبر در جنگ فجار

شركت پيغمبر در پيمان جوانمردان قريش

ازدواج با خديجه

ولادت على (ع)

نصب حجر الاسود توسط پيغمبر (ص)

فرزندان پيغمبر (ص)

پيغمبر با ثروت خديجه چه كرد؟

دين پيغمبر (ص) قبل از بعثت

وضع عمومى پيغمبر (ص) قبل از بعثت

بعثت پيغمبر (ص)

نگاهى به احاديث بعثت

ايراد ما به احاديث بعثت

واقعيت بعثت از ديدگاه شيعه

نظر ما در پيرامون بعثت پيغمبر (ص)

بعد از بعثت

دورنماى عصر جاهليت قبل از بعثت پيغمبر خاتم (ص)

على (ع) نخستين كسى كه به پيغمبر ايمان آورد

انقطاع وحى و نزول مجدد آن

پيغمبر دعوت خود را آشكار مى‏سازد

دعوت بنى هاشم

دعوت عمومى قريش

عكس العمل قريش نسبت به دعوت پيغمبر (ص)

خشونت بالا گرفت

اسلام آوردن ابوذر غفارى

معراج پيغمبر (ص)

قرآن معجزه بزرگ پيغمبر (ص)

داستان وليد بن مغيره

پيغمبر و عتبة بن ربيعه

ناتوانى قريش

يارى جستن قريش از يهود مدينه در مبارزه با قرآن

بهانه‏جويى‏هاى قريش و پاسخ قرآن مجيد

جاذبه قرآن مجيد

پيشنهاد قريش و رد آن از جانب پيغمبر (ص)

مسلمان شدن طفيل بن عمرو دوسى

ولادت حضرت فاطمه زهرا (س)

آزار رساندن قريش به نو مسلمانان

مهاجرت مسلمانان به حبشه

نخستين گروهى كه هجرت كردند

دومين گروه مهاجرين

زنان مهاجرين

فرزندان مهاجرين كه همراه آنان بودند

آنها كه در حبشه متولد شدند

مسلمانان مهاجر در حبشه

نماينگان قريش در تعقيب مهاجرين

شعر ابو طالب در تشويق پادشاه حبشه نسبت به مهاجرين

گفتگوى هيات اعزامى قريش با نجاشى

جعفر بن ابى طالب سخنگوى مسلمين در دربار نجاشى

عكس العمل سخنرانى جعفر بن ابى طالب

نيرنگى كه عمرو عاص به كار برد

سرنوشت مسلمانان مهاجر

مهاجرينى كه در مكه ماندگار شدند

داستان عثمان بن مظعون

مسلمان شدن هيات اعزامى نصاراى حبشه

گرايش حمزه عموى پيغمبر به اسلام

قرآن خواندن عبد الله بن مسعود در انجمن قريش

اسلام آوردن عمر بن خطاب

محاصره پيغمبر و بنى هاشم از طرف قريش

دو تن از قبيله اوس و خزرج به اسلام مى‏گروند

مسلمان شدن دو تن از سران مدينه

وفات ابو طالب

راجع به ايمان ابو طالب

سخنى در باره ابو سفيان و بنى اميه

گفتار ابن ابى الحديد راجع به ابو طالب و همسرش دختر اسد

وفات حضرت خديجه همسر پيغمبر (ص)

سفر پيغمبر به طائف

بازگشت پيغمبر از طائف و برخورد با قبائل

كسانى كه بيشتر به پيغمبر آزار رساندند

بيعت گروهى از اهل مدينه با پيغمبر (ص)

دومين بيعت اهل مدينه با پيغمبر (ص)

اسامى بيعت كنندگان عقبه

چاره‏جويى قريش براى جلوگيرى از مهاجرت پيغمبر (ص)

حمله به خانه پيغمبر (ص)

ايثار و فداكارى على (ع) بسبت به پيغمبر (ص)

هجرت پيغمبر (ص) به مدينه

معراج از ديدگاه علمى

 



 

حجاز قلمرو ظهور اسلام

نام و نژاد عرب

اعراب بائده

اعراب نجد

اعراب حجاز

اديان عرب

اوهام و خرافات رايج در ميان قبائل عرب

بت‏هاى عرب

تجارت قريش

بازارهاى دهگانه عرب

علم و هنر عرب

ماههاى حرام

رباخوارى قريش

روحيات عرب و صفاى عمومى قريش

شهر مكه

توليت مكه

قبيله قريش

نياكان پيغمبر (ص)

قصى بن كلاب

هاشم

 

عبد المطلب..

 

داستان ساختگى نذر عبد المطلب

عبد الله پدر پيغمبر (ص)

ولادت و پرورش پيغمبر (ص)

سفر پيغمبر به شام

شركت پيغمبر در جنگ فجار

شركت پيغمبر در پيمان جوانمردان قريش

ازدواج با خديجه

ولادت على (ع)

نصب حجر الاسود توسط پيغمبر (ص)

فرزندان پيغمبر (ص)

پيغمبر با ثروت خديجه چه كرد؟

دين پيغمبر (ص) قبل از بعثت

وضع عمومى پيغمبر (ص) قبل از بعثت

بعثت پيغمبر (ص)

نگاهى به احاديث بعثت

ايراد ما به احاديث بعثت

واقعيت بعثت از ديدگاه شيعه

نظر ما در پيرامون بعثت پيغمبر (ص)

بعد از بعثت

دورنماى عصر جاهليت قبل از بعثت پيغمبر خاتم (ص)

على (ع) نخستين كسى كه به پيغمبر ايمان آورد

انقطاع وحى و نزول مجدد آن

پيغمبر دعوت خود را آشكار مى‏سازد

دعوت بنى هاشم

دعوت عمومى قريش

عكس العمل قريش نسبت به دعوت پيغمبر (ص)

خشونت بالا گرفت

اسلام آوردن ابوذر غفارى

معراج پيغمبر (ص)

قرآن معجزه بزرگ پيغمبر (ص)

داستان وليد بن مغيره

پيغمبر و عتبة بن ربيعه

ناتوانى قريش

يارى جستن قريش از يهود مدينه در مبارزه با قرآن

بهانه‏جويى‏هاى قريش و پاسخ قرآن مجيد

جاذبه قرآن مجيد

پيشنهاد قريش و رد آن از جانب پيغمبر (ص)

مسلمان شدن طفيل بن عمرو دوسى

ولادت حضرت فاطمه زهرا (س)

آزار رساندن قريش به نو مسلمانان

مهاجرت مسلمانان به حبشه

نخستين گروهى كه هجرت كردند

دومين گروه مهاجرين

زنان مهاجرين

فرزندان مهاجرين كه همراه آنان بودند

آنها كه در حبشه متولد شدند

مسلمانان مهاجر در حبشه

نماينگان قريش در تعقيب مهاجرين

شعر ابو طالب در تشويق پادشاه حبشه نسبت به مهاجرين

گفتگوى هيات اعزامى قريش با نجاشى

جعفر بن ابى طالب سخنگوى مسلمين در دربار نجاشى

عكس العمل سخنرانى جعفر بن ابى طالب

نيرنگى كه عمرو عاص به كار برد

سرنوشت مسلمانان مهاجر

مهاجرينى كه در مكه ماندگار شدند

داستان عثمان بن مظعون

مسلمان شدن هيات اعزامى نصاراى حبشه

گرايش حمزه عموى پيغمبر به اسلام

قرآن خواندن عبد الله بن مسعود در انجمن قريش

اسلام آوردن عمر بن خطاب

محاصره پيغمبر و بنى هاشم از طرف قريش

دو تن از قبيله اوس و خزرج به اسلام مى‏گروند

مسلمان شدن دو تن از سران مدينه

وفات ابو طالب

راجع به ايمان ابو طالب

سخنى در باره ابو سفيان و بنى اميه

گفتار ابن ابى الحديد راجع به ابو طالب و همسرش دختر اسد

وفات حضرت خديجه همسر پيغمبر (ص)

سفر پيغمبر به طائف

بازگشت پيغمبر از طائف و برخورد با قبائل

كسانى كه بيشتر به پيغمبر آزار رساندند

بيعت گروهى از اهل مدينه با پيغمبر (ص)

دومين بيعت اهل مدينه با پيغمبر (ص)

اسامى بيعت كنندگان عقبه

چاره‏جويى قريش براى جلوگيرى از مهاجرت پيغمبر (ص)

حمله به خانه پيغمبر (ص)

ايثار و فداكارى على (ع) بسبت به پيغمبر (ص)

هجرت پيغمبر (ص) به مدينه

معراج از ديدگاه علمى

 



عملکرد یهود در برابر حکومت نبوی

مقدّمه دین یهود چند قرن پیش از ظهور اسلام در جزیرةالعرب نفوذ کرد و سبب شد که برخی مناطق یهودی نشین در آنجا پدید آید. بیشتر یهودیان در منطقه حجاز و یمن مستقر شدند. در میان مناطق یهودی نشین از همه معروف تر «یهودیان یثرب» - به ویژه سه طایفه بنی نضیر، بنی قَیْنُقاع* و بنی قُریظه - بودند. در «تَیْماء»،(1) «طائف»، «فَدَک» و «خیبر» نیز مناطقی یهودی نشین وجود داشت. گفتنی است کیش یهود در میان برخی قبایل دیگر نیز پیروانی داشت. یهودیان در مدینه علاوه بر بازرگانی و کشاورزی، در حرفه هایی مانند: آهنگری، رنگرزی و ساخت اسلحه نیز مهارت یافته بودند.(2) احبار و دانشمندان یهود، تعالیم تورات و افکار و عقاید خویش را ترویج و به تدریس احکام شرعی تورات می پرداختند. آنها نفوذ زیادی بر یهودیان داشته اند؛ به گونه ای که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرموده بود: «اگر ده تن از آنان به من ایمان آورند، تمامی یهودیان روی زمین به رسالتم ایمان خواهند آورد.» آنان رسول خدا صلی الله علیه وآله را همچون پسران خویش می شناختند. قرآن کریم در این باره می فرماید: «الَّذِینَ ءَاتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِیقًا مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ.»(3)؛ کسانی که به ایشان کتاب [آسمانی ]داده ایم، همان گونه که پسران خود را می شناسند، او (محمّد) را می شناسند؛ و مسلّماً گروهی از ایشان حقیقت را نهفته می دارند، و خودشان [هم ] می دانند. از این رو، انتظار می رفت زودتر از دیگران مسلمان شوند، اما تنها چند نفر از یهودیان مسلمان شده و دیگران از پذیرش اسلام


ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 3 مهر 1394برچسب:یهود,اسلام,حکومت نبوی, عملکرد یهود,اسرائیل,, توسط عباسعلی

 اسلام

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

 

پرش به: ناوبری، جستجو

اسلام، دینییکتاپرستانه[۱][۲]و از دین‌های ابراهیمی است.[۳][۴] به پیروان اسلام «مسلمان» می‌گویند.[۵] هم‌اکنون اسلام از دید شمار رسمی پیروان، در جایگاه دوم در جهان، جای دارد.[۶]

مسلمانان براین باورند که خداوند، قرآن را به محمد از طریق فرشتهای به نام جبرئیل فروفرستاده‌است. به باور مسلمانان خدا بر بسیاری از پیامبران، وحی فرستاده و محمد آخرین آنان است. مسلمانان محمد را اعاده‌کننده ایمان توحیدی خالص ابراهیم، موسی، عیسی و دیگر پیامبران می‌دانند و معتقدند که اسلام کامل‌ترین و آخرین آیین الهی[۷][۸] است.

محتویات

[نهفتن]

واژه شناسی [ویرایش]

اسلام در زبان عربی از ریشهی (س-ل-م)است. معنی لغوی این ریشه سالم شدن و از آفات رهایی یافتن است [۹][۱۰] «سلام»، مشتق شده از همین ریشه است.[۱۱][۱۲]. با توجه به معنی اسلام، «مسلم» (در فارسی: مسلمان) یعنی کسی که خدا را خالصانه و بی ریا می‌پرستد و اختیار خود را تسلیم امر و نهی او می‌کند.[۱۳]

باورها [ویرایش]

معارف اسلامی به سه بخش کلی تقسیم می‌شوند:

  • اصول عقاید: باورهای بنیادین فکری (اصول دین یا عقاید) که توحید، اساسی ترین آنها است.
  • اخلاق: توصیه‌های اخلاقی که برخی از آنها، عبارتند از: عدالت، شجاعت و عفت.
  • احکام فقهی: فرامین عملی و عبادی که اساسی ترین آنها (فروع دین یا فقه اصغر) هستند. فرامین عملی آداب، مناسک و عبادات را دربرمی‌گیرد.

عقاید را در علم کلام، احکام را در علم فقه و اخلاق را در علم اخلاق شرح و بسط می‌دهند.[۱۴]

خاتمیت اسلام از دیدگاه قرآن و سنت [ویرایش]

از دیدگاه مسلمانان، اسلام خاتم ادیان الهی است. خاتمیت به این معناست که اسلام در بر دارنده تمام آن مطالبی است که باید از طریق وحی برای انسان بیان شود.[۱۵] {قرآن دین اسلام را به عنوان خاتم ادیان الهی معرفی می‌کند:

  • إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یهْدِی لِلَّتِی هِی أَقْوَمُ.[۱۶]

یعنی اگر شریعت اسلام را در یکسو و سایر شرایع آسمانی را که برای سراسر حیات بشر در دورانهای گذشته مقدّر شده‌است در طرف دیگری بگذاریم، شریعت اسلام از همه آنها استوارتر است که این خود معنی خاتمیت و شریعت آخرین است.[۱۷]

  • قُلْ إِنَّنِی هَدانِی رَبِّی إِلی‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ دِیناً قِیماً مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِین‏.[۱۸]

به جهانیان بگو: پروردگار مرا به راهی راست رهبری فرموده و آن دینی است قیم و زوال‏ناپذیر که بنیادش از همان سنت و رویه ابراهیم است.[۱۹] در سوره بینه پس از آنکه می‏فرماید "مشرکین دست از عقیده باطل خود برنمی‌دارند جز آنکه فرستاده خدا با آیات و بینات فرا رسد و آیات کتاب قیم را برایشان بخواند. اینان دستوری ندارند جز آنکه خدای را با نیت پاک پرستش کنند، نماز بخوانند و... ، می‌فرماید: ذلِکَ دِینُ الْقَیمَة.[۲۰] این آیین –اسلام- دینی است قیم و زوال‏ناپذیر.[۲۱]

  • در سوره آل عمران:

وَ مَنْ یبْتَغِ غَیرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِین‏.[۲۲] هر که جز آیین اسلام در جستجوی آیین دگر آید، تا اید و انقراض جهان از او پذیرفته نیست و بروز رستاخیز از زیان‏کاران است.[۲۳]

  • در سوره مائده:

الْیوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً.[۲۴] امروز که پیامبر اسلام عهده‏دار هدایت بشر است، دین را برای شما تکمیل و نعمت را برای شما تمام کردم، و خشنودم که برای همیشه بر دین اسلام باقی باشید.[۲۵] روشن است که آیات فوق آیین اسلام را پابرجاترین راه هدایت و دین قیم و زوال‏ناپذیر و گرویدن به غیر آن را تا انقراض جهان غیرقابل‌قبول دانسته و او را کمال و بلوغ دیانت و تمام نعمت معرفی کرده‌است.

  • در روایاتی از ائمه اسلام: نیز به ابدیت آیین اسلام تصریح شده‌است از جمله علی بن ابیطالب گوید:

إِنَّ هَذَا الْإِسْلَامَ دِینُ اللَّهِ الَّذِی اصْطَفَاهُ لِنَفْسِهِ... ثُمَّ جَعَلَهُ لَا انْفِصَامَ لِعُرْوَتِهِ وَ لَا فَکَّ لِحَلْقَتِهِ وَ لَا انْهِدَامَ لِأَسَاسِهِ وَ لَا زَوَالَ لِدَعَائِمِهِ وَ لَا انْقِلَاعَ لِشَجَرَتِهِ وَ لَا انْقِطَاعَ لِمُدَّتِهِ[۲۶]}[۲۷] اسلام همان آیینی است که پروردگار بزرگ آن را در میان ادیان برگزیده و قوانین آن را به اندازه‏ای استوار فرموده که دستاویز آن پایان ناپذیر و حلقه‏اش گسستنی نیست. اساس و بنیادش انهدام نمی‏پذیرد و ارکانش زایل و نابود نمی‏گردد. درختش هرگز از ریشه بیرون نیاید [این چنین] مدنش نیز هیچ وقت پایان نمی‌پذیرید.[۲۸]

اصول دین [ویرایش]

نوشتار اصلی: اصول دین


از بنیادی‌ترین باورهای مسلمانان تحت عنوان
اصول دین یاد می‌شود. اصول دین نزد مسلمانان سه عدد هستند[۲۹] اعتقاد به هر کدام از این اصول، باورهایی را به عنوان زیر شاخه موجب می‌شود:

  1. توحید: یعنی اعتقاد به یگانگی خداوند و اعتقاد به صفات او.
  2. نبوت: یعنی اعتقاد به ضرورت فرستادن پیامبران از سوی خداوند برای راهنمایی بشر.(و اعتقاد به پیامبری محمد).
  3. معاد: یعنی اعتقاد به وجود جهانی که بعد از فروپاشی این جهان کنونی، نمایان می‌شود و در آن جهان نیکان و بد کرداران به سزای کردار خویش می‌رسند.

در میان این اصول آنچه ریشه بقیه‌است، توحید می‌باشد، به طوری که دین شناسان مسلمان می‌کوشند تا با اثبات آن بقیه اصول و فروع را ثابت کنند[۳۰] شیعیان علاوه بر این سه اصل، به عدل و امامت نیز به عنوان اصلهای چهارم و پنجم معتقدند.

خدا [ویرایش]

نوشتار اصلی: الله


الله نام ویژهٔ خدای یکتا در قرآن و نوشتارهای اسلامی است. با این حال فارسی‌زبانان معمولاً از واژهٔ خدا استفاده می‌کنند. به باور مسلمانان خداوند در اسلام به زبان اصلی که همان زبان عربی فصیح (زبان قرآن) است ۱۰۰۱ نام دارد که یک نام خداوند، اسم اعظم است. بیشتر اسامی خدا، در اسلام، نشان‌دهندهٔ برتری مطلق است.[۳۱].

شناخت خداوند اصلی ترین باور مسلمانان است و همین موضوع است که این دین را در میان سایر ادیان ابراهیمی متمایز ساخته. خلاصه باور مسلمانان به خدا را می‌توان در جمله‌ای از قرآن دید [۳۲] که در آن گفته می‌شود:

ِ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ وَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیر (ترجمه: هیچ چیز همانند او نیست و او شنوا و بیناست)[۴۲–۱۱]

که در تفسیر آن از علی بن ابی طالب نقل شده که آن را توصیف قابل قبول خدا دانسته‌است [۳۳] و مفسرین هم به تبعیت از وی گفته‌اند: «این جمله در حقیقت پایه اصلی شناخت تمام صفات خدا است که بدون توجه به آن به هیچیک از اوصاف پروردگار نمی‌توان پی برد» [۳۴]

شهادتین [ویرایش]

نوشتار اصلی: شهادتین


پذیرش اسلام از سه روش امکان دارد: گفتن
شهادتین، با انجام دادن کارهای ویژه مسلمانان، اسلام با پیروی از اعمال مسلمانان.[۳۵] شهادتین: «اشهد ان لا اله الا الله» و«اشهد ان محمدرسول الله»

قرآن [ویرایش]

 

 

بخش نخست سوره نور از کتاب قرآن

نوشتار اصلی: قرآن


قرآن، کتاب مقدس مسلمان است و به زبان عربی نوشته شده‌است، که طبق مندرجات آن و باور مسلمانان توسط وحی الهی به محمد فروفرستاده شد.

به اعتقاد مسمانان «قرآن وحی نامه اعجازآمیز الهی است، که به زبان عربی واژه به واژه توسط فرشته وحی، جبرئیل امین، از جانب خداوند و از لوح محفوظ بر قلب و زبان پیامبر اسلام هم اجمالا یکباره، و هم کم‌کم در طول ۲۳ سال نازل شده‌است.»[۳۶]

این کتاب معتبرترین متن دینی نزد مسلمانان است و مسلمانان آن را «معجزه» و «سند اثبات پیامبری» محمد می‌دانند.[۳۷]

اغلب مذاهب اسلامی بر درستی متن آن اتفاق نظر دارند و اختلافات در نحوه خواندن متن، تفسیر و گاهی، ترتیب آن است. میزان این اتفاق نظر به اندازه‌ایست که شیعیان دوازده‌امامیایران و وهابیانعربستان رسم‌الخط واحدی از قرآن را به‌کار می‌برند.[۳۸] مسلمانان روی بی‌خطابودن قرآن تاکید دارند.[۳۹] مفسرین اهل سنت بصورت تاریخی همواره معتقد بودند که آیات قرآنی که در امروزه در دست ما است دقیقاً همان چیزی است که محمد بیان کرده‌است و هیچگونه تغییری اعم از حذف یا اضافه در آن صورت نگرفته‌است. مسلمانان قرآن را کتاب مقدس دین خود می‌دانند و از آن با القابی چون «کریم» و «مجید» یاد می‌کنند. قرآن، خود را به عنوان «لوح حفاظت‌شده» ((به عربی: «اللَوح المحفوظ»)[۴۰]) می‌خواند.

تقویم و اوقات شرعی [ویرایش]

گردش ماه، اساس تقویم اسلامی

اوقات شرعی، به زمانهای مشخص و دقیقی از شبانه روز، گفته می‌شود که شخص دین‌دار، در آن زمان‌ها، رفتار دینی زماندار خود را انجام می‌دهد. محاسبه دقیق زمان‌های شرعی، از دیرباز، نزد منجمان، رایج بوده‌است.

 
 
 

اذان به شیوه کنونی اهل تسنن

اهل سنت، عقیده دارند که نخستین بار، اذان در مدینه خوانده شد و حمزه این پیشنهاد را به محمّد داد. در حالی که برخی دیگر، طبل، بوق یا زنگ را برای دعوت مردم به نماز، پیشنهاد کرده بودند.[نیازمند منبع] اهل سنت، همچنین بر این باور هستند که بعضی عبارات اذان، مانند «الصلوة خیر من النوم» را عمر بن خطاب افزوده‌است.[۴۱] این در حالی است که شیعیان اذان را عبادتی می‌دانند که از جانب خدا تعیین گردیده و تغییر در جملات اذان را بدعت می‌دانند، شیعیان همچنین از لفظ اشهد ان علی ولی الله و اشهد ان علی حجت الله در اذان استفاده می‌کنند ولی هیچ دلیلی از پیامبر مبنی بر کاربرد این الفاظ در نماز ثابت نشده است[۴۲]. همچنین عقیده شیعه این است که محمّد پیش از هجرت، برای تمام نمازهای واجب خود، اذان می‌گفته‌است [۴۳]. در ایران، اغلب اذان را در آواز بیات ترک در گوشه روح‌الارواح می‌خوانده‌اند. در مراسم تعزیه، اگر اذان گفته شود، به آواز کردی است.[۴۴]

تاریخ اسلام [ویرایش]

نوشتار اصلی: تاریخ اسلام

Countries with Sharia rule ar.PNG

محمد [ویرایش]


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 3 مهر 1391برچسب:اسلام,تاریخ اسلام,حضرت محمد,قرآن,اسلام و دیگر اندیشه ها,فرق اسلامی,شیعه,خلفای راشدین,, توسط عباسعلی

نوشته شده در تاريخ شنبه 14 مرداد 1391برچسب:پرسش و پاسخ,ادیان و مذاهب,اسلام,شیعه,اهل سنت,اهل حق,یهودیت,بهائیت,وهابیت,, توسط عباسعلی

ملاک و معیار برتری در ادیان

در دنیای کنونی عدّه ای سعی در تقابل ادیان دارند و از شیوه های مختلف سعی می کنند تا اسلام را در مقابل ادیان دیگر ـ با تخریب و توهین به مقدّسات آن ـ به انزوا بکشانند. آنها یا اسلام و قرآن را نشناخته و معرفتی نسبت به آن ندارند و یا مغرضانه دست به این اقدامات می زنند. مردم جهان نیز روز به روز به این حقیقت نزدیکتر می شوند که تشنه معارف اسلام و قرآن اند و با ایمان به اسلام خشم دشمنان را برانگیخته و آنها نیز حربه ای جز توهین و تخریب به مقدسات - بخصوص قرآن - در دست خود چیزی را نمی بینند. برتری اسلام بر سایر ادیان حقیقتی است که اثبات آن دشوار نیست و همین سبب شده تا حقیقت جویان این مطلب را درک کرده و قلب خود را تسلیم اسلام کنند.
اساساً آنچه سبب شده تا ادیان الهی مختلف ظهور کنند، رشد تدریجی انسان به کمال است. انسان هر چه تکامل یابد نیاز به دین کامل تری دارد، و خداوند نیز با ارسال شریعت جدیدی به این نیاز پاسخ می گفت، که از آن با «تجدید شرایع» یاد می کنند.(1) علاوه بر این، چون انسان به آن حدّ از رشد و توان نرسیده بود تا از کتب الهی در مقابل تحریفات و خطرات محافظت کند، تحریف کتب آسمانی و یا نابودی آن در گذر حوادث ایجاب می کرد تا کتاب آسمانی جدیدی نازل شود، تا مسیر هدایت بر بندگان مسدود نگردد.(2) راهیابی خرافات و اوهام به آموزه های دین را نیز، یکی دیگر از مواردی است که ارسال شریعت جدید را ضروری می کند.(3)
در نتیجه مردم هنگامی برترین آئین را درک کرده اند که از آئین های منسوخ گذشته دست برداشته و به جدیدترین آئین روی آورند. آئینی که دو ویژگی از ضروریات آن است:
1- سلامت کتاب آسمانی آن از تحریف و دستبرد،
2- سلامت تعالیم و آموزه های آن از آمیختگی با خرافات و اوهام.
حال باید ببینیم کدام آئین است که این ویژگی ها را داراست تا با بهره گرفتن از آموزه هایش سعادت و خوشبختی ابدی را برای خود تضمین کنیم.
ما که عقیده به برتری آئین مبین اسلام بر همه ادیان دیگر داریم و ویژگی های فوق را مطابق بر آن یافته ایم، بر این عقیده ایم که ظهور دین اسلام، با اعلام جاودانگى آن و پایان یافتن دفتر نبوّت توأم بوده است.(4) این بدین دلیل است که نهایت کمال را برای بشر به ارمغان آورده است، بدون اینکه دچار تحریف و خرافه گرایی شود.
با این حال، در این نوشته به بررسی آئین یهود می پردازیم تا این ویژگی ها را در آن جستجو کنیم، باشد که مسیر حق و حقیقت برای جویندگان آن هموارتر شود. از نظر ما آئین یهود و آموزه هایش، سراسر دچار اوهام و خرافات شده و عمده دلیل آن را می توان تحریف عهد عتیق دانست. دین و آئینی که کتاب مقدّسش آلوده به تحریف شد، سندیّت و اعتبار آن خدشه دار است و نمی تواند مسیر سعادت بشر و برترین آئین باشد.

سرمنشاء تحریف در تورات

حضرت موسی(ع) در اواخر عمرش، لاویان(5) و بزرگان بنی‏اسرائیل را گرد آورد و تورات را به آنان سپرد و به‏ آنان گفت: این کتاب را در صندوق عهد بگذارید و در پایان هر هفت سال، تمام‏ بنی اسرائیل، ـ حتی زنان و کودکان و غریبان شهر- را بخوانید تا گرد آیند، آنگاه تورات را بر ایشان‏ بخوانید تا بشنوند و تعلیم یابند و از خدا بترسند و در عمل به آن هوشیار باشند.(6) به پادشاهان یهود نیز سفارش شد در جهت حفاظت از کتاب مقدّس، طوماری از آن بنویسند و آن را بخوانند و سرلوحه کارشان سازند.
این روند ادامه داشت تا اینکه در جنگ بنی اسرائیل با بت پرستان فلسطین در عصر سموئیل نبی، صندوق عهد به دست دشمنان افتاد و مدّتها پس از این ماجرا، به بنی اسرائیل بر گردانده شد.(7) علاوه بر این در حمله‏ ششونک‏ ـ فرعون مصر ـ به اورشلیم نیز نسخه‏ تورات سرگذشت مبهمی داشت.(8) با این حال ماجرا پایان نیافت، بعدها حمله بخت النصر پادشاه بابل آغاز شد(9) و در این جنگ آثار مذهبی یهودیان از بین رفت تا جایی که می توان گفت با سوختن تابوت و هیکل سلیمان در سال 586 ق.م کتاب مقدّس نیز سوزانده شد. علاوه بر این، عدّه زیادی از یهودیان به اسارت گرفته شدند و اشیای قیمتی بسیاری از معبد سلیمان مصادره شد. برخی مدّت اسارت یهودیان را هفتاد سال(10) بیان کرده اند که با حمله کوروش به بابل به پایان رسید. کوروش پادشاه ایران پس از پیروزی در این نبرد یهودیان را از بردگی و اسارت آزاد کرد و اشیاء قیمتی غارت شده از معبد را به محلّش باز گرداند و پس از اینکه از خود یهودیان شخصی را به رهبریشان گماشت، آنان را با کمال آزادی به سرزمین هاینشان برگرداند.(11)
در این هنگام یکی از بزرگان یهود به نام عزرا که عدّه ای او را همان عزیر نبی می دانند، بر آن شد تا در سال 457 ق.م تورات را بازنویسی کند(12)، امّا دیری نپائید که در زمان آنتیوکس پادشاه روم و فاتح بلاد یهود، یعنی در حدود سال 161 ق.م بار دیگر تورات سوزانده شد.(13) حتی مامورین وی تمامی خانه ها و پستوها را گشته و نسخه های مجموعه عزرا را یافته و سوزاندند. بطوری که در تاریخ ضبط شده است، در منزل هر کس نسخه ای می یافتند صاحب آن را اعدام یا جریمه می کردند.(14) امّا پس از این ماجرا، بار دیگر یهودیان کتاب مقدسشان را از دست دادند و دو مرتبه به فکر چاره افتادند. احتمالا تمام آنچه در مورد دستبرد علمای یهود در نوشتن کتاب مقدس آمده است مربوط به این دوره می باشد. آنان از محفوظات خود کتابی را نوشتند که سراسر آن، آکنده از خرافات و تحریفات است.
سوزانده شدن مکرّرِ تورات و نابودی آن در جنگ ها، زمینه تحریف و دستبرد آن را فراهم کرد.
قرآن در موارد مختلف بیان می کند که کتب آسمانی یهود تحریف شده است و کسی جز علمای یهود، عامل تحریف آن نبوده اند.
آنها برای رسیدن به مقاصد دنیوی دست به جعل زده و آنچه خود ساخته بودند به عنوان وحی الهی قلمداد می کردند. آیات را آنگونه که می خواستند معنا کرده و تفسیر به رای می نمودند و هرگاه از تحریف لفظی و معنوی آیات درمانده می شدند، راه کتمان حقایق و مخفی کردن آیات الهی را پیش می گرفتند و در نهایت از سر گناه و نافرمانی، وحی الهی را به فراموشی سپردند و خداوند آنان را از رحمتش دور ساخت.
این آنچیزی است که قرآن کریم در مورد کتاب مقدّس یهود، و تحریف آن بیان می کند:
1. «فَوَیْلٌ لِلَّذینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمّا کَتَبَتْ أَیْدیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمّا یَکْسِبُونَ:(15) پس واى بر آنها که نوشته اى با دست خود مى نویسند، سپس مى گویند: این، از طرف خداست تا آن را به بهاى اندکى بفروشند. پس واى بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند; و واى بر آنان از آنچه (از این راه) به دست مى آورند!»
2. «وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَریقاً یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْکِتابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ الْکِتابِ وَ یَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللهِ وَ ما هُوَ مِنْ عِنْدِ اللهِ وَ یَقُولُونَ عَلَى اللهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ:(16) در میان آنها کسانى هستند که به هنگام تحریف کتاب خدا، زبان خود را چنان مى گردانند که گمان کنید آن از کتاب خدا است، در حالى که از کتاب خدا نیست. و (با صراحت) مى گویند: آن از سوى خداست. با این که از سوى خدا نیست، و بر خدا دروغ مى بندند در حالى که مى دانند.»
3. «فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظّاً مِمّا ذُکِّرُوا بِهِ ... : (17)ولى بخاطر پیمان شکنى آنها، از رحمت خویش دورشان ساختیم; و دلهاى آنان را سخت و پر قساوت نمودیم; آنها کلمات الهى را از موردش تحریف مى کنند; و بخشى از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند... .»
4. «أَلَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَریقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ:(18) کسانى که کتاب آسمانى به آنان داده ایم، او (پیامبر) را همچون فرزندان خود مى شناسند; ولى جمعى از آنان، حق را در حالى که از آن آگاهند کتمان مى کنند.»
«یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثیراً مِمّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتابِ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیرٍ قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبینٌ:(19) اى اهل کتاب! فرستاده ما، به سوى شما آمد، در حالى که بسیارى از حقایق کتاب آسمانى را که شما کتمان مى کردید روشن مى سازد; و از بسیارى از آن، صرف نظر مى نماید. (آرى،) از طرف خدا، نور و کتاب روشنگرى به سوى شما آمد.»

نشانه های تحریف در عهد عتیق

تناقض گویی در کتاب مقدّس یهود

هر چند در ابتدا عهد عتیق را به حضرت موسی(ع) و پیامبران پس از او منسوب می کردند و برایش منشا وحیانی قائل بودند، امّا بعدها وجود تناقضات بسیار در عهد عتیق سبب شد تا عدّه ای در قرون وسطا، وحیانی بودن عهد عتیق را انکار و آن را حاصل نویسندگانی ناشناس بدانند. یکی از معروف‏ترین کسانی که در گذشته‏ وحیانی بودن عهد عتیق را نقد کرده ابراهیم‏ بن عزرا است. او در کتاب تفسیر خود بر سفر تثنیه، به این‏ موضوع پرداخته است. او که نمی‏توانست با صراحت در این باره سخن بگوید، مطالب خود را به صورت رمز آورده است و به مواردی خاص اشاره کرده، مواردی که حکایت از این دارد که نویسنده واقعی اسفار پنج گانه حضرت موسی‏(ع) نیست، بلکه این کتاب باید قرنها پس از حضرت موسی(ع) به دست فرد یا افراد دیگری‏ نوشته شده باشد. ابن عزرا به صورت رمز به شش بخش تورات اشاره کرده که با انتساب آن به حضرت موسی(ع) سازگار نیست.(20) بعدها باروخ اسپینوزا رمزهای ابن عزرا را گشوده، خود نیز موارد متعدد دیگری بر آن افزود.(21)
در قرن هجدهم و نوزدهم نیز، جریانی انتقادی نسبت به کتاب مقدّس ظهور کرد‏(22) که می‏گفت فرقی بین کتاب مقدس و کتابهای‏ دیگر نیست. این کتاب را نیز باید مورد نقد قرار داد. الکساندر جدیس مطالبی تحت عنوان ملاحظات انتقادی نوشت که در سال1800م در پایان ترجمه اش از کتاب مقدس منتشر شد و در آن وجود کلام الهی و نگارش تورات موجود به دست موسی(ع) مورد انکار قرار گرفت.(23) در این عصر بود که محققان به این نتیجه رسیدند که تورات وحیانی نیست و منابع مختلفی را برای آن تصوّر کردند که یکی از آنها منبع کاهنی است که با حرف: (P) نشان داده می شود.(24) طبق این تقسیم بندی، تورات پس از اسارت بابلی و در دوره کاهنان تالیف شده است که این خود مهمترین سبب در تناقض گویی در کتاب مقدس شده است. گاهی مطلبی را می گوید و پس از آن نقیضش را در جای دیگر مطرح می کند. کتب زیادی با موضوع تناقضات کتاب مقدس نوشته شده که به طرح این تناقضات پرداخته اند.(25)
این جریان انتقادی نسبت به تورات، دلالت بر دخالت کاهنان در کتابت آن دارد که زمینه ورود تناقضات و تغییرات را در کتاب مقدّس فراهم کرده است و اعتبار و سندیّت آن را خدشه دار می کند. علّامه طباطبایی در جلد هفتم تفسیر المیزان پس از بیان  تناقضاتى که تورات در مورد زندگی حضرت ابراهیم(ع) بیان می کند می گوید: تناقضاتی که تورات موجود تنها در ذکر داستان ابراهیم(ع) دارد، دلیل قاطعى است بر صدق ادّعاى قرآن مبنى بر اینکه تورات و آن کتاب مقدّسى که بر موسى(ع) نازل شده، دستخوش تغییر گشته و به کلى از سندیّت ساقط شده است.(26)

تحریفات در باب خداشناسی

خداوند در کتاب مقدس یهودیان احوالات عجیبی دارد و همانند انسان است(27) و چون مانند اوست تصمیم می گیرد از آسمان به زمین بیاید و قدمی بزند و مدّتی را در محلّی از زمین ساکن شود.(28) چون با زمین آشنا نیست، گاهی در تشخیص خانه مومنان از کفار دچار اشتباه می شود.(29) شاید هم علّت اشتباه و خطا در تشخیص خداوند این باشد که بسیاری از امور را نمی داند(30) و بخاطر ندانستن دچار لغزش های زیادی می شود که از آن پشیمان شده و مدتی را در اندوه بسر می برد.(31) او چون با آداب زندگی اجتماعی آشنا نیست گاهی عهد می شکند(32) و دروغ می گوید، در حالی که مار از او راستگوتر است(33) و سبب تفرقه بین مردم شده(34) و گاهی هوس می کند با کسی کشتی بگیرد امّا شکست می خورد. (35)
لازم به ذکر است، این خداوند که در کتاب مقدّس یهودیان معرفی شده است بر خلاف انسان در همان حالی که سه تاست یکی است(36) ولی با این حال مانند انسان دارای گیسو و لباس است. (37)
احوالات خداوند که اینگونه باشد اوضاع پیامبران الهی مشخص است!.
فرازهایی از تحریفات تورات در مورد خداوند بدین شرح است:
1. خداوند و انسان همانند یکدیگرند: (پس خدا آدم را به صورت خود آفرید. او را به صورت خدا آفرید.)(38)
2. خداوند بر کرسی می نشیند و لباسی زیبا و مویی پشمین دارد: (و نظر می کردم تا کرسی ها بر قرار شد و قدیم الایام - موجود ازلی - جلوس فرمود و لباس او مثل برف سفید و موی سرش مثل پشم پاک و عرش او شعله های آتش و چرخهای آن آتش ملتهب بود.)(39)
3. بعضی خداوند را دیدند، در حالیکه زیر پاهایش به زینت آراسته بود: (و موسی‌ با هارون‌ و ناداب‌ و ابیهو و هفتاد نفر از مشایخ‌ اسرائیل‌ بالا رفت. و خدای‌ اسرائیل‌ را دیدند، و زیر پایهایش‌ مثل‌ صنعتی‌ از یاقوت‌ کبود شفاف‌ و مانند ذات‌ آسمان‌ در صفا.)(40)
4. خداوند در قالب سه شخص بر ابراهیم(ع) وارد می شود و ابراهیم(ع) پاهای خداوند را با آب می شوید و برای او غذا می آورد: (و خداوند در بلوطستان‌ ممری‌، بر وی‌ ظاهر شد، و او در گرمای‌ روز به‌ در خیمه‌ نشسته‌ بود. ناگاه‌ چشمان‌ خود را بلند کرده‌، دید که‌ اینک‌ سه‌ مرد در مقابل‌ او ایستاده‌اند. و چون‌ ایشان‌ را دید، از در خیمه‌ به‌ استقبال‌ ایشان‌ شتافت‌، و رو بر زمین‌ نهاد و گفت‌: «ای‌ مولا، اکنون‌ اگر منظور نظر تو شدم‌، از نزد بندة‌ خود مگذر. اندک‌ آبی‌ بیاورند تا پای‌ خود را شسته‌، در زیر درخت‌ بیارامید، و لقمة‌ نانی‌ بیاورم‌ تا دلهای‌ خود را تقویت‌ دهید و پس‌ از آن روانه‌ شوید، زیرا برای‌ همین‌، شما را بر بندة‌ خود گذر افتاده‌ است‌.» گفتند: «آنچه‌ گفتی‌ بکن‌« پس‌ ابراهیم‌ به‌ خیمه‌، نزد ساره‌ شتافت‌ و گفت‌: «سه‌ کیل‌ از آرد مَیدَه‌ بزودی‌ حاضر کن‌ و آن‌ را خمیر کرده‌، گِرده‌ها بساز.» و ابراهیم‌ به‌ سوی‌ رمه‌ شتافت‌ و گوسالة‌ نازکِ خوب‌ گرفته‌، به‌ غلام‌ خود داد تا بزودی‌ آن‌ را طبخ‌ نماید.)(41)
5. حضرت داوود(ع) تصمیم می گیرد تا به خانه نرود، مگر اینکه برای خداوند مسکنی مهیّا کند و سرانجام خداوند صهیون را برای خود بر می گزیند: (ای‌ خداوند برای‌ داود به‌ یاد آور، همه‌ مذلّتهای‌ او را. چگونه‌ برای‌ خداوند قسم‌ خورد و برای‌ قادر مطلق‌ یعقوب‌ نذر نمود که‌ به‌ خیمة‌ خانه‌ خود هرگز داخل‌ نخواهم‌ شد، و بر بستر تختخواب‌ خود برنخواهم‌ آمد، خواب‌ به‌ چشمان‌ خود نخواهم‌ داد و نه‌ پینکی‌ به‌ مژگان‌ خویش‌، تا مکانی‌ برای‌ خداوند پیدا کنم‌ و مسکنی‌ برای‌ قادر مطلق‌ یعقوب‌... . زیرا که‌ خداوند صهیون‌ را برگزیده‌ است‌ و آن‌ را برای‌ مسکن‌ خویش‌ مرغوب‌ فرموده‌. این‌ است‌ آرامگاه‌ من‌ تا ابدالآباد. اینجا ساکن‌ خواهم‌ بود زیرا در این‌ رغبت‌ دارم‌.)(42)
6. خداوند وقتی می خواهد مردم مصر را عذاب کند، به مومنان می گوید خانه هایتان را با خون علامت گذاری کنید تا من شما را اشتباهاً هلاک نکنم: (و در آن‌ شب‌ از زمین‌ مصر عبور خواهم‌ کرد، و همة‌ نخست‌زادگان‌ زمین‌ مصر را از انسان‌ و بهایم‌ خواهم‌ زد، و بر تمامی‌ خدایان‌ مصر داوری‌ خواهم‌ کرد. من‌ یهوه‌ هستم‌. و آن‌ خون‌، علامتی‌ برای‌ شما خواهد بود، بر خانه‌هایی‌ که‌ در آنها می‌باشید. و چون‌ خون‌ را ببینم‌، از شما خواهم‌ گذشت‌ و هنگامی‌ که‌ زمین‌ مصر را می‌زنم‌، آن‌ بلا برای‌ هلاک‌ شما بر شما نخواهد آمد.)(43)
7. خداوند از عملکرد خویش پشیمان می شود: (و کلام خداوند بر سموئیل نازل شده، گفت: «پشیمان شدم که شاؤل را پادشاه ساختم زیرا از پیروی من برگشته، کلام مرا بجانیاورده است.» و سموئیل خشمناک شده، تمامی شب نزد خداوند فریاد برآورد.)(44)
8. خداوند از خلقت انسان پشیمان و محزون می شود: (و خداوند دید که‌ شرارت‌ انسان‌ در زمین‌ بسیار است‌، و هر تصوّر از خیالهای‌ دل‌ وی‌ دائماً محض‌ شرارت‌ است. و خداوند پشیمان‌ شد که‌ انسان‌ را بر زمیـن‌ ساخته‌ بود، و در دل‌ خود محزون‌ گشت‌. و خداوند گفـت‌: «انسـان‌ را که‌ آفریـده‌ام‌، از روی‌ زمین‌ محو سازم‌، انسان‌ و بهایم‌ و حشرات‌ و پرندگان‌ هوا را، چونکه‌ متأسف‌ شدم‌ از ساختن‌ ایشـان‌.)(45)
9. خدای اسرائیل وعده و پیمان می شکند و می گوید: هر چند وعده داده بودم که خاندان تو و خاندان پدرت همیشه کاهنان درگاه من باشند، امّا بعد از این نمی خواهم. بلکه هر کسی که به من احترام بگذارد، او را محترم می گردانم و کسی که مرا حقیر شمارد، او را حقیر خواهم ساخت: (46) (بنابراین یهُوَه، خدای اسرائیل می گوید: البته گفتم که خاندان تو و خاندان پدرت به حضور من تا به ابد سلوک خواهند نمود. لیکن الآن خداوند می گوید: حاشا از من! زیرا آنانی را که مرا تکریم نمایند، تکریم خواهم نمود و کسانی که مرا حقیر شمارند، خوار خواهند شد.)(47)
10. خداوند دروغ می گوید و حقیقت را پنهان می کند، امّا مار حقیقت را بیان می کند: (و مار از همة‌ حیوانات‌ صحرا که‌ خداوند خدا ساخته‌ بود، هُشیارتر بود. و به‌ زن‌ گفت‌: «آیا خدا حقیقتاً گفته‌ است‌ که‌ از همة‌ درختان‌ باغ‌ نخورید؟» زن‌ به‌ مار گفت‌: «از میوة‌ درختان‌ باغ‌ می‌خوریم‌، لکن‌ از میوة‌ درختی‌ که‌در وسط باغ‌ است‌، خدا گفت‌ از آن‌ مخورید و آن‌ را لمس‌ مکنید، مبادا بمیرید». مار به‌ زن‌ گفت‌: «هر آینه‌ نخواهید مرد، بلکه‌ خدا می‌داند در روزی‌ که‌ از آن‌ بخورید، چشمان‌ شما باز شود و مانند خدا عارف‌ نیک‌ و بد خواهید بود»)(48)
11. حضرت آدم(ع) و همسرش از دید خداوند پنهان می شوند و چون علم خداوند محدود است، نمی تواند آنها را بیابد: (و آواز خداوند خدا را شنیدند که‌ در هنگام‌ وزیدن‌ نسیم‌ نهار در باغ‌ می‌خرامید، و آدم‌ و زنش‌ خویشتن‌ را از حضور خداوند خدا در میان‌ درختان‌ باغ‌ پنهان‌ کردند. و خداوند خدا آدم‌ را ندا در داد و گفت‌: «کجا هستی‌؟)(49)
12. خداوند از روی ضعف و حسادت از اتحّاد و همدلی انسان ها هراسان می شود و به فکر تفرقه و پراکندگی انسان ها می افتد: (و گفتند: «بیایید شهری‌ برای‌ خود بنا نهیم‌، و برجی‌ را که‌ سرش‌ به‌ آسمان‌ برسد، تا نامی‌ برای‌ خویشتن‌ پیدا کنیم‌، مبادا بر روی‌ تمام‌ زمین‌ پراکنده‌ شویم‌« و خداوند نزول‌ نمود تا شهر و برجی‌ را که‌ بنی‌آدم‌ بنا می‌کردند، ملاحظه‌ نماید. و خداوند گفت‌: «همانا قوم‌ یکی‌ است‌ و جمیع‌ ایشان‌ را یک‌ زبان‌ و این‌ کار را شروع‌ کرده‌اند، و الآن‌ هیچ‌ کاری‌ که‌ قصد آن‌ بکنند، از ایشان‌ ممتنع‌ نخواهد شد. اکنون‌ نازل‌ شویم‌ و زبان‌ ایشان‌ را در آنجا مشوش‌ سازیم‌ تا سخن‌ یکدیگر را نفهمند.» پس‌ خداوند ایشان‌ را از آنجا بر روی‌ تمام‌ زمین‌ پراکنده‌ ساخت‌ و از بنای‌ شهر باز ماندند.)(50)
13. و گاهی خداوند پیامبرانش را امر به کارهای نا معقولی می کند که به آن اشاره خواهیم کرد.(51)
آری، این خداوندی است که تورات معرفی می کند. خدایی که هیچ فرقی با انسان ها ندارد. خالقی که همان صفات مخلوقش را دارد. جسم است و دست و پا دارد. می خورد و می آشامد. دروغ می گوید. وعده می شکند و حسود است. علمی محدود دارد و سراسر عجز و ضعف است، امّا حقیقت چیز دیگری است و خداوند منزّه است از این تصوّرات باطل و افکار لبریز از خرافات. خدای قرآن کجا و خدای تورات کجا!

تحریفات در باب پیامبران الهی

در کتاب مقدّس و تحریف شده یهودیان، پیامبران الهی نیز احوالات پیچیده ای دارند. در این کتاب نسبت هایی به انبیاء الهی که بی شک از مقام عصمت بر خوردارند، داده شده و انسان از نقل آن هم شرم دارد! ولی چون اساس این رساله نقل و ردّ همین گونه افسانه های راه یافته به کتاب مقدّس است ناچار از نقل این عبارات هستیم و پیشاپیش عذر خواهی می کنیم:
در مورد حضرت داوود(ع) آمده است که او با همسر یکی از فرماندهانش همبستر شده! و سپس با طرّاحی قتل آن فرمانده در میدان جنگ، با همسرش ازدواج می کند! (52)
ظاهراً در تورات، داوود تنها پیامبری نیست که مرتکب زنا می شود، حضرت لوط نیز مانند حضرت نوح شراب می نوشد و مستی می کند،(53) امّا به این اکتفا نکرده، و بی آنکه بداند با دخترانش همبستر می شود! (54)
حال دیگر قبحی ندارد که خداوند به حضرت هوشع(ع) دستور دهد تا با زن بدکاره ای ازدواج کند،(55) چرا که به گفته کتاب مقدّس، پیامبرانی هستند که خود از زنا متولّد شده اند! (56)
دیگر عجیب نیست که حضرت نوح دروغ بگوید. (57) زیرا پیامبرانی هستند که گناهان بزرگتری مرتکب شده اند. حضرت سلیمان(ع) مرتکب محرّمات الهی می شود و بخاطر علاقه قلبی به بتها برایشان بتکده می سازد! (58) حضرت هارون (ع) نیز بت می سازد و مردم را به پرستش بتها تشویق می کند! (59) حضرت موسی(ع) نیز دستور به قتل اسیران جنگی، حتّی زنان و کودکان داده است! (60)
در کتاب تحریف شده یهودیان آمده است که خداوند پیامبرانش را به دستورات نامعقولی امر می کرده است.
به عنوان مثال، خداوند به حضرت حزقیال(ع) می فرماید تا نانی که به نجاسات انسانی آلوده شده را بخورد و شاید بخاطر همین است که گاهی اوقات، حضرت موسی(ع) با خداوند با درشتی و خشونت رفتار می کند.(61) و یعقوب(ع) سعی دارد از راه کشتی گرفتن با خداوند و قدرت نمایی در برابر او ، صاحب رسالت و نبوت شود. (62)
آری گویا در اعتراض به این دستورات نامعقول می باشد که حضرت اشعیا(ع) سال های زیادی در میان مردم بدون لباس و با پای برهنه راه می رود، و حضرت ارمیا(ع) به گردن خویش بند و یوغ می بندد.
فرازهایی از تحریفات تورات در مورد پیامبران الهی بدین شرح است:
1. تورات می گوید حضرت داوود(ع) با زن یکی از فرماندهانش زنا می کند و پس از با خبر شدن از حاملگی او، نقشه قتل فرمانده اش را می کشد. این در حالی است که آن فرمانده وفادار در ایامی که به دستور حضرت داوود(ع) از میدان نبرد به اورشلیم می آید، امّا به منزل نمی رود. چون روا نمی داند او در کنار همسرش باشد ولی سربازانش در میدان کارزار. شرح داستان در تورات اینگونه است: (در فصل بهار، هنگامی که پادشاهان به جنگ می روند، داوود یوآب را با سپاه اسرائیل به جنگ فرستاد. آنان عمونیان را از بین بردند و شهر ربه را محاصره کردند. امّا داوود در اورشلیم ماند.  یک روز، بعد از ظهر داوود از بستر برخاست و به پشت بام کاخ رفت و به قدم زدن پرداخت. از روی بام نظرش بر زنی افتاد که حمام می کرد. آن زن زیبایی فوق العاده ای داشت.  داوود کسی را فرستاد تا بداند که آن زن کیست و معلوم شد که او بتشبع، دختر الیعام و زن اوریای حِتّی است. پس داوود قاصدان را فرستاد و آن زن را به حضورش آوردند و داوود با او همبستر شد. سپس به خانه خود رفت. پس از مدّتی پی برد که حامله است. پس قاصدی نزد داوود فرستاد تا حاملگی اش را به او خبر بدهد. آنگاه داوود به یوآب پیام فرستاد و از او خواست که اوریا را به نزد او بفرستد. هنگامی که اوریا آمد، داوود از حال یوآب و سپاه او و وضع جنگ جویا شد. بعد به اوریا گفت که به خانه خود برود و شست وشو کند و هدیه ای هم برای او به خانه اش فرستاد. امّا اوریا به خانه خود نرفت و در پیش دروازه کاخ با سایر خادمان پادشاه خوابید. چون داوود باخبر شد که اوریا به خانه خود نرفته است، او را به حضور خود خواسته گفت: «تو مدّت زیادی از خانه ات دور بودی، پس چرا دیشب پیش زنت به خانه نرفتی؟»  اوریا جواب داد: «آیا رواست که صندوق خداوند، مردم اسرائیل و یهودا، سرورم یوآب و سپاه او بیرون در دشت بخوابند و من به خانه خود بروم و با همسرم بخورم و بنوشم و همخواب شوم. به جان شما سوگند که هرگز این کار را نمی کنم.» داوود گفت: «امروز هم همین جا بمان و فردا دوباره به اردوگاه برو.» پس اوریا آن روز هم در اورشلیم ماند. داوود او را برای شام دعوت نمود و او را مست کرد. اوریا آن شب نیز به خانه خود نرفت و با خادمان پادشاه خوابید. فردای آن روز داوود نامه ای به یوآب نوشت و به وسیله اوریا برای او فرستاد. متن نامه به این قرار بود: «اوریا را در صف اول یک جنگ سخت بفرست و خودت عقب نشینی کن و بگذار تا او کشته شود». پس یوآب او را در جایی گماشت که نزدیک به شهر محاصره شده بود، یعنی جایی که بهترین جنگجویان دشمن می جنگیدند. آنگاه دشمنان از شهر بیرون آمدند و با یک حمله، بسیاری از سربازان بنی اسرائیل را به قتل رساندند که اوریا هم از جمله کشته شدگان بود. .. چون زن اوریا شنید که شوهرش کشته شده است، سوگوار شد. وقتی دوران سوگواری به پایان رسید، داوود او را به خانه خود آورد و با او عروسی کرد. آن زن برایش پسری به دنیا آورد، امّا این کار در نظر خداوند ناپسند آمد.)(63)
2. در تورات آمده است که دختران حضرت لوط(ع) به پدرشان شراب دادند و در حال مستی با او همبستر شده و از پدرشان صاحب فرزند گشتند: (و دختر بزرگ‌ به‌ کوچک‌ گفت‌: «پدر ما پیر شده‌ و مردی‌ بر روی‌ زمین‌ نیست‌ که‌ برحسب‌ عادت‌ کل‌ جهان‌، به‌ ما در آید. بیا تا پدر خود را شراب‌ بنوشانیم‌، و با او همبستر شویم‌، تا نسلی‌ از پدر خود نگاه‌ داریم‌«. پس‌ در همان‌ شب‌، پدر خود را شراب‌ نوشانیدند، و دختر بزرگ‌ آمده‌ با پدر خویش‌ همخواب‌ شد، و او از خوابیدن‌ و برخاستن‌ وی‌ آگاه‌ نشد. و واقع‌ شد که‌ روز دیگر، بزرگ‌ به‌ کوچک‌ گفت‌: «اینک‌ دوش‌ با پدرم‌ همخواب‌ شدم‌، امشب‌ نیز او را شراب‌ بنوشانیم‌، و تو بیا و با وی‌ همخواب‌ شو، تا نسلی‌ از پدر خود نگاه‌ داریم‌«. آن‌ شب‌ نیز پدر خود را شراب‌ نوشانیدند، و دختر کوچک‌ همخواب‌ وی‌ شد، و او از خوابیدن‌ و برخاستن‌ وی‌ آگاه‌ نشد. پس‌ هر دو دختر لوط‌ از پدر خود حامله‌ شدند. و آن‌ بزرگ‌، پسری‌ زاییده‌، او را موآب‌ نام‌ نهاد، و او تا امروز پدر موآبیان‌ است‌. و کوچک‌ نیز پسری‌ بزاد، و او را بن‌عَمّی‌ نام‌ نهاد. وی‌ تا بحال‌ پدر بنی‌عمون‌ است‌.)(64)
3. در تورات آمده است که حضرت نوح شراب می نوشد و در حال مستی عریان می شود: (و نوح‌ به‌ فلاحت‌ زمین‌ شروع‌ کرد، و تاکستانی‌ غرس‌ نمود. و شراب‌ نوشیده‌، مست‌شد، و در خیمة‌ خود عریان‌ گردید. و حام‌، پدر کنعان‌، برهنگی‌ پدر خود را دید و دو برادر خود را بیرون‌ خبر داد. )(65)
4. خداوند در تورات به حضرت هوشع(ع) امر می کند تا با زن زناکاری ازدواج کند: (خداوند به‌ هوشع‌ گفت‌: «برو و زنی‌ زانیه‌ و اولاد زناکار برای‌ خود بگیر زیرا که‌ این‌ زمین‌ از خداوند برگشته‌، سخت‌ زناکار شده‌اند.» پس‌ رفت‌ و جُومَر دختر دبلایم‌ را گرفت‌ و او حامله‌ شده‌، پسری‌ برایش‌ زایید. )(66)
5. تورات می گوید حضرت یفتاح(ع) زنازاده بوده است: (و یفْتاح‌ جِلْعادی‌ مردی‌ زورآور، شجاع‌، و پسر فاحشه‌ای‌ بود؛ و جِلْعاد یفْتاح‌ را تولید نمود).(67)
6. تورات به حضرت نوح(ع) نسبت دروغ می دهد: (آنگاه نبی پیر بیت ئیل به او گفت: «من نیز مانند تو نبی هستم و فرشته از طرف خداوند به من گفت که تو را با خود به خانه ببرم و از تو پذیرایی کنم.» امّا نبی پیر دروغ می گفت. )(68)
7. تورات حضرت سلیمان(ع) را شرور معرفی کرده که برای بت ها بتکده می سازد: (و سلیمان‌ در نظر خداوند شرارت‌ ورزیده‌، مثل‌ پدر خود داود، خداوند را پیروی‌ کامل‌ ننمود. آنگاه‌ سلیمان‌ در کوهی‌ که‌ روبروی‌ اورشلیم‌ است‌ مکانی‌ بلند به‌ جهت‌ کَمُوش‌ که‌ رِجْسِ موآبیان‌ است‌، و به‌ جهت‌ مُولَک‌، رِجْسِ بنی‌عمون‌ بنا کرد).(69)
8. تورات می گوید حضرت هارون(ع) مردم را به بت پرستی تشویق می کند: (و چون‌ قوم‌ دیدند که‌ موسی‌ در فرود آمدن‌ از کوه‌ تأخیر نمود، قوم‌ نزد هارون‌ جمع‌ شده‌، وی‌ را گفتند: «برخیز و برای‌ ما خدایان‌ بساز که‌ پیش‌ روی‌ ما بخرامند، زیرا این‌ مرد، موسی‌، که‌ ما را از زمین‌ مصر بیرون‌ آورد، نمی‌دانیم‌ او را چه‌ شده‌ است‌«. هارون‌ بدیشان‌ گفت‌: «گوشواره‌های‌ طلا را که‌ در گوش‌ زنان‌ و پسران‌ و دختران‌ شماست‌، بیرون‌ کرده‌، نزد من‌ بیاورید». پس‌ تمامی‌ قومْ گوشواره‌های‌ زرین‌ را که‌ در گوشهای‌ ایشان‌ بود بیرون‌ کرده‌، نزد هارون‌ آوردند. و آنها را از دست‌ ایشان‌ گرفته‌، آن‌ را با قلم‌ نقش‌ کرد، و از آن‌ گوسالة‌ ریخته‌ شده‌ ساخت‌، و ایشان‌ گفتند: «ای‌ اسرائیل‌ این‌ خدایان‌ تو می‌باشند، که‌ تو را از زمین‌ مصر بیرون‌ آوردند». و چون‌ هارون‌ این‌ را بدید، مذبحی‌ پیش‌ آن‌ بنا کرد و هارون‌ ندا درداده‌، گفت‌: «فردا عید یهوه‌ می‌باشد». و بامدادان‌ برخاسته‌، قربانی‌های‌ سوختنی‌ گذرانیدند، و هدایای‌ سلامتی‌ آوردند، و قوم‌ برای‌ خوردن‌ و نوشیدن‌ نشستند، و بجهت‌ لعب‌ برپا شدند.)(70)
9. حضرت موسی(ع) دستور می دهد تا گروهی از زنان و کودکان اسیر، بی رحمانه کشته شوند: (و بنی‌اسرائیل‌ زنان‌ مدیان‌ و اطفال‌ ایشان‌ را به‌ اسیری‌ بردند، و جمیع‌ بهایم‌ و جمیع‌ مواشی‌ ایشان‌ و همة‌ املاک‌ ایشان‌ را غارت‌ کردند. و تمامی‌ شهرها و مساکن‌ و قلعه‌های‌ ایشان‌ را به‌ آتش‌ سوزانیدند. و تمامی‌ غنیمت ‌و جمیع‌ غارت‌ را از انسان‌ و بهایم‌ گرفتند. و اسیران‌ و غارت‌ و غنیمت‌ را نزد موسی‌ و العازار کاهن‌ و جماعت‌ بنی‌اسرائیل‌ در لشکرگاه‌ در عَرَبات‌ موآب‌، که‌ نزد اردن‌ در مقابل‌ اریحاست‌، آوردند. و موسی‌ و العازار کاهن‌ و تمامی‌ سروران‌ جماعت‌ بیرون‌ از لشکرگاه‌ به‌ استقبال‌ ایشان‌ آمدند. و موسی‌ بر رؤسای‌ لشکر یعنی‌ سرداران‌ هزاره‌ها و سرداران‌ صدْها که‌ از خدمت‌ جنگ‌ باز آمده‌ بودند، غضبناک‌ شد. و موسی‌ به‌ ایشان‌ گفت‌: « آیا همة‌ زنان‌ را زنده‌ نگاه‌ داشتید؟ اینک‌ اینانند که‌ برحسب‌ مشورت‌ بلعام‌، بنی‌اسرائیل‌ را واداشتند تا در امر فغور به‌ خداوند خیانت‌ ورزیدند و در جماعت‌ خداوند وبا عارض‌ شد. پس‌ الآن‌ هر ذکوری‌ از اطفال‌ را بکشید، و هر زنی‌ را که‌ مرد را شناخته‌، با او همبستر شده‌ باشد، بکشید. و از زنان‌ هر دختری‌ را که‌ مرد را نشناخته‌، و با او همبستر نشده‌ برای‌ خود زنده‌ نگاه‌ دارید).(71)
10. تورات می گوید حضرت موسی(ع) برای خداوند تکلیف تعیین می کند و با درشتی با او سخن می گوید: (پس‌ موسی‌ به‌ حضور خداوند برگشت‌ و گفت‌: «آه‌، این‌ قوم‌ گناهی‌ عظیم‌ کرده‌، و خدایان‌ طلا برای‌ خویشتن‌ ساخته‌اند. الآن‌ هرگاه‌ گناه‌ ایشان‌ را می‌آمرزی‌ و اگرنه‌ مرا از دفترت‌ که‌ نوشته‌ای‌، محو ساز.»)(72)
11. خداوند تا صبحدم با یعقوب کشتی می گیرد و برای رهایی از دست یعقوب به او پاداشی می دهد: (و یعقوب‌ تنها ماند و مردی‌ با وی‌ تا طلوع‌ فجر کشتی‌ می‌گرفت‌. و چون‌ او دید که‌ بر وی‌ غلبه‌ نمی‌یابد، کف‌ ران‌ یعقوب‌ را لمس‌ کرد، و کف‌ ران‌ یعقوب‌ در کشتی‌ گرفتن‌ با او فشرده‌ شد. پس‌ گفت: «مرا رها کن‌ زیرا که‌ فجر می‌شکافد.» گفت‌: «تا مرا برکت‌ ندهی‌، تو را رها نکنم‌« به‌ وی‌ گفت‌: «نام‌ تو چیست‌؟» گفت‌: «یعقوب‌« گفت‌: «از این‌ پس‌ نام‌ تو یعقوب‌ خوانده‌ نشود بلکه‌ اسرائیل‌، زیرا که‌ با خدا و با انسان‌ مجاهده‌ کردی‌ و نصرت‌ یافتی‌« و یعقوب‌ از او سؤال‌ کرده‌، گفت‌: «مرا از نام‌ خود آگاه‌ ساز.» گفت‌: «چرا اسم‌ مرا می‌پرسی‌؟» و او را در آنجا برکت‌ داد. و یعقوب‌ آن‌ مکان‌ را «فِنیئیل‌» نامیده‌، (گفت‌:) «زیرا خدا را روبرو دیدم‌ و جانم‌ رستگار شد.»)(73)  
12. گاهی اوقات پیامبران الهی مامور به اوامر نامعقولی می شود: (تو (حزقیال) باید با مدفوع خشک انسان آتش بیافروزی و نان خود را بر روی آن بپزی و آن را در جایی بخور که همه ببینند. خداوند فرمود: «بدین سان قوم اسرائیل در میان اقوامی که پراکنده اش کرده ام، نان ناپاک خواهد خورد.» امّا من گفتم: «ای خداوند متعال، من هرگز خود را آلوده نکرده ام. از کودکی تاکنون من گوشت حیوانی را که مرده باشد یا به وسیله حیوانات وحشی کشته شده باشد، نخورده ام. من هرگز غذایی را که ناپاک شمرده می شد، نخورده ام.» آنگاه خداوند به من فرمود: پس من اجازه می دهم که برای پختن نان، به جای مدفوع انسان از سرگین گاو استفاده کنی).(74)
13. همچنین در جای دیگر چنین نقل شده: (خداوند به‌ واسطه‌ اشعیا ابن‌ آموص‌ تکلّم‌ نموده‌، گفت‌: «برو و پلاس‌ را از کمر خود بگشا و نعلین‌ را از پای‌ خود بیرون‌ کن‌.» و او چنین‌ کرده‌، عریان‌ و پا برهنه‌ راه‌ می‌رفت.‌)(75)
14. علاوه بر این در جای دیگر، از زبان حضرت ارمیا(ع) نقل شده است که: (خداوند به‌ من‌ چنین‌ گفت‌: «بندها و یوغ ها برای‌ خود بساز و آنها را بر گردن‌ خود بگذار».)(76)
تنها لازم است انسان لحظاتی را به فکر فرو رود. براستی اگر پیامبران الهی از دید یهود اینگونه اند، مردمان عادی و پیروانشان چگونه خواهند بود؟! این در حالی است که قرآن پیامبران الهی را بهترین و پاکترین انسان ها معرفی می کند. کافیست کمی با قرآن مانوس باشیم تا تفاوت را احساس کنیم.



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:اسلام,يهوئ,موعود,تحريفات,تورات, توسط عباسعلی

آسیب شناسی انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی(ره) و استاد مطهّری(ره)

 

بی شک انقلاب اسلامی ایران یکی از انقلاب های مهم و بی نظیری است که در جامعه اسلامی ایران به دست بنیانگذار«جمهوری اسلامی ایران»و با حمایت و پشتیبانی مردم مسلمان و انقلابی پدید آمد،این انقلاب که از جهات متعددی(مانند زمینه های شکل گیری، کارگزاران،دستاوردها و اهداف و...)با هیچ یک از انقلاب های جهان قابل مقایسه نیست،طبیعی است که در معرض آفات،مشکلات و آسیب های مختلفی واقع شود و برای پرهیز و یا درمان آن ها باید مورد آسیب شناسی قرار گیرد.از کارهای مهمّی که در حوزهء آسیب شناسی انقلاب اسلامی مورد توجه تحلیل گران و نظریه پردازان می باشد؛یکی نصایح بنیانگذار دلسوز انقلاب اسلامی،حضرت امام خمینی(ره) می باشد که امروزه صورت مکتوب شدهء آن مورد اهتمام صاحب نظران این عرصه می باشد و دیگری سخنرانی ها و کتاب هایی که از استاد شهید مطهّری(ره)که به حق پشتوانهء محکمی برای جامعه اسلامی به شمار می آید،به یادگار مانده است.ازاین رو در این نوشتار سعی می کنیم رویکرد این دو فرزانه را نسبت به آفت ها و آسیب هایی که انقلاب اسلامی را تهدید می کند،بررسی کنیم.

یکی از عناصر مهم و ویژگی های برجسته ای که انقلاب اسلامی ایران را از سایر انقلاب ها متمایز می سازد،رهبری آن است.تحقق انقلابی با این شکوه و عظمت،بدون رهبری خبیر و توانا ممکن نبود. تعبیر درستی است که انقلاب اسلامنی بی نام خمینی،در هیچ جای جهان شناخته شده نیست. «1» وجود و حضور چنین شخصیتی در موضع رهبری و نظام جمهوری اسلامی در طول سه دهه(40،50، 60)و اندیشه های مترقّی و بنیادین ایشان،نقش و جایگاه کلیدی امام خمینی را در آسیب شناسی انقلاب اسلامی،بی بدیل می سازد، جدا از اینکه انحراف از اصول اندیشه ها و افکار امام(ره)نوعی آسیب برای انقلاب اسلامی و نظام سیاسی حاصل از آن می باشد،خود ایشان نیز نوعی نگاه کارشناسانه و دلسوزانه در مورد آسیب ها و تهدیدهای متوجه انقلاب اسلامی ارائه داده که می تواند ملاک عمل قرار گیرد و نظام و انقلاب اسلامی را از آسیب ها مصون نگه دارد.به ویژه از این دیدگاه که امام خمینی به عنوان بنیانگذار و رهبر انقلاب اسلامی،در سنین بالای عمر خود و به دور از دنیاخواهی و قدرت طلبی و نفع شخصی،مواردی را به عنوان آسیب و تهدید مطرح کرده است،که

 

 

تردیدی در حقیقت و درستی آن ها باقی نمی گذارد.

امام در وصیتنامهء سیاسی...الهی خود،به این موضوع تصریح کرده و با اشاره به نفس های آخر عمر و صرفاً برحسب وظیفه شرعی که ناشی از نگرانی و دغدغه خاصّ ایشان نسبت به آینده انقلاب و نظام اسلامی است،«سطری از آنچه در حفظ و بقای انقلاب اسلامی دخالت دارد». «سطری از موانع و خطرهایی که آن را تهدید می کند» «2» برای نسل های حاضر و آینده ذکر کرده است.از این نظر می توان گفت امام خمینی پس از پیروزی انقلاب و برقراری نظام اسلامی،همانند یک پدر دلسوز و خیرخواه در سخنرانی ها و توصیه های خود به دور از شائبه های نفسانی و قدرت طلبی،به نوی آسیب شناسی از انقلاب اسلامی پرداخته که راه گشای آینده است و برای تضمین سلامت و تداوم انقلاب و نظام اسلامی،بسیار مهم و اساسی می باشد. به همین دلیل ترسیم آسیب شناسی جامعی از انقلاب اسلامی بر اساس دیدگاه امام خمینی،ضرورتی انکارناپذیر است تا بر اساس آن برای صیانت از کیان انقلاب اسلامی تلاش و برنامه ریزی شود.لیکن بررسی همه دیدگاه های امام خمینی در زمینه آسیب شناسی انقلاب اسلامی کاری عظیم و طولانی است و امکانات و تلاش وسیع محقّقین را می طلبد.در این نوشتار با گزینش برخی از پیام های مهمّ امام خمینی،سعی شده است درکی نسبی از آسیب شناسی انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی به دست آید تا در پرتو آن،بتوان چراغی به آینده انداخت. «3»

1-انحراف از دکترین ولایت فقیه:

امام خمینی(ره)به عنوان یک احیاگر ولایت فقیه را مبنای حکومت دینی قرار داد و بر این اساس جمهوری اسلامی را بنا نهاد.دک ترین ولایت فقیه حاکی از این عقیده است که این نوع حکومت،بهترین نوع حکومت می باشد چرا که فقه به معنای واقعی کلمه،تمامی قوانین را که یک جامعه ایده آل نیاز دارد،شامل می شود.«احکام شرع حاوی قوانین و مقرّرات متنوّعی است که یک نظام کلّی اجتماعی را می سازد. در این نظام حقوقی هرچه بشر نیاز دارد،فراهم آمده است.از طرز معاشرت با همسایه و اولاد و عشیره و قوم و خویش و همشهری و امور خصوصی و زندگی زناشویی گرفته،تا مقر را مربوط به جنگ و صلح و مراوده با سایر ملل،از قوانین جزایی تا حقوق تجارت و صنعت و کشاورزی،برای قبل از انجام نکاح و انعقاد نطفه قانون دارد و دستور می دهد که نکاح چگونه صورت بگیرد و خوراک انسان در آن هنگام یا موقع انعقاد نطفه چه باشد.در دوره شیرخوارگی چه وظایفی بر عهده پدر و مادر است و بچّه چگونه باید تربیت شود و سلوک مرد و زن با همدیگر و با فرزندان چگونه باشد.برای همه این مراحل دستور و قانون دارد تا انسان تربیت کند...معلوم است که اسلام تا چه حد به حکومت و روابط سیاسی و اقتصادی جامعه اهتمام می ورزد...قرآن مجید و سنّت شامل همه دستورات و احکامی است که بشر برای سعادت و کمال خود احتیاج دارد.» «4»

بنابراین ولایت فقیه رکن اساسی انقلاب اسلامی است و خدشه دار ساختن آن موجب تزلزل کلّ نظام خواهد بود و تقویت آن برای همه مردم یک امر ضروری و واجب می باشد.«حفظ جمهوری اسلامی یک فرضیه است بر همه ما و ما چنانچه این فرضیه را به درستی بخواهیم،باید همه به اهم همراه باشیم».

2-ورود و دخالت انگیزه ها و نیّت غیر خدایی «5»

در انقلاب هایی که با نام دین و خدا و سمبل ها و آرمان های اسلامی شروع می شود،نوعی آفت و تحدید وجود دارد که به تعبیر شهید مطهّری آفت معنایی است.نهضت الهی باید برای خدا آغاز شود،برای خدا ادامه یابد و هیچ خاطر و اندیشه غیر خدایی در آن راه نیابد تا عنایت و نصرت الهی شامل حالش شود وگرنه انگیزه های غیر خدایی آن را پریشان و پرپر می کند.ناخالصی و هوی و هوس و طمع و قدرت طلبی و...به خصوص در رهبران این نهضت ها،موجبات زوال آن ها را فراهم می آورد و نهضت ها مذهبی و الهی از این زاویه بیشتر استعداد آسیب پذیری دارند.امام خمینی با عنایت به این مهم و تجربه عملی در زندگی فردی و سیاسی خود،همواره نسبت به این نوع آفت و آسیب، هشدار می دادند.در دیدگاه امام،انقلاب اسلامی وجه تمایز عمده اش از انقلاب های دیگر دنیا،بهره بردن از امدادهای غیبی و عنایات حق تعالی بوده و در نحوه پیدایش انقلاب،کیفیت مبارزه و نیز انگیزه و هدف آن،تأییدات غیبی الهی نقش داشته و حفظ و تداوم آن هم باید بر این اساس باشد. «6» امام به ملّت ایران توصیه می کند که ضمن تلاش و تکاپو در همه عرصه ها و زمینه ها،همواره دست عنایت و حمایت الهی و انگیزه های الهی و معنوی را هم در نظر داشته باشند و صرفاً به معیارهای مادّی طبیعی و بشری اکتفا نکنند.

از دیدگاه امام،تعبیر و تفسیر اسلام به گونه ای که موافق یا شبیه نظام سرمایه داری غرب نمایانده شود،علاوه بر اینکه ناصواب است، موجب انحراف نظام و انقلاب می شود.فهم اسلام مطابق سرمایه داری و مارکسیسم،هر یک باعث مخدوش شدن بخشی از چهره اسلام و در مجموع محو کلّ اسلام می شود.به نظر امام چه بسا به لحاظ مادّی و بشری همه شرایط و سازوکارها درست باشد،ولی اگر تأیید الهی همواره نباشد،مایه آفت و آسیب خواهد شد.امام در طلیعه وصیتنامهء سیاسی-الهی خود،برای بقای انقلاب اسلامی و حفظ دستاوردهای آن تذکّراتی می دهند که حاکی از عمق دل نگرانی و دغدغه ایشان نسبت به آینده انقلاب اسلامی است.اوّلین تذکّر امام این است که:«ما می دانیم که این انقلاب بزرگ...با تأییدات غیبی الهی پیروز گردید.» «7» سپس با اشاره به تبلیغات ضدّ اسلامی و ضدّ روحانی سده اخیر و بسیج همه امکانات و تجهیزات در مقابله با اسلام و ملّت،معتقد است که اگر دست توانای خداوند نبود،ممکن نبود یک ملّت با دست خالی صرفاً با فریاد اللّه اکبر تمام قدرت های داخل و خارج را کنار بزند و خود مقدّرات کشور را به دست گیرد. خلوص نیّت و کار برای خدا،یکی از ارکان اندیشه و سیرهء امام خمینی است که در هر سخنرانی یا پیامی به آن اشاره شده است.

ایشان از هر فرصتی برای تذکّر این مورد به مردم و مسئولین، استفاده می کردند.به همین دلیل در پیام خود به مناسبت افتتاح دوّمین دوره مجلس شورای اسلامی،انجام مسئولیت خطیر نمایندگی را مستلزم جهاد اکبر می داند «8» و برای توفیق نمایندگان در این جهاد اکبر تذکّر می دهد که:همه باید بدانیم که عالم جلوه حق و در قبضه

 

 

 قدرت اوست و هیچ موجودی از خود چیزی ندارد.به نظر امام با عنایت به این تذکّر،اطمینان قلبی برای انسان پیدا می شود و همه خون ها از قلب ها فرو می ریزد و امیدها جز به خدا زایل می شود.بر همین اساس، امام پیروزی های دوره انقلاب و پس از انقلاب و استقرار نظام اسلامی و...را متّکی به عنایت خدا می داند.امام حتّی در روابط مجلس با دولت و اجرای حقّ نظارتی مجلس در استیضاح و سؤال و تذکّر هم انگیزه الهی و رعایت مصالح اسلام و کشور را لازم می داند و به شدت نمایندگان را از معیارهای غیر الهی مثل حبّ و بغض و دوستی و دشمنی و هواهای نفسانی و خودنمایی و...بر حذر می دارد و نسبت به دخالت دست شیطان در کارهای نمایندگان هشدار می دهد.امام نگران روزی است که روحانیت جایگاه و پایگاه خود را از دست بدهد و حرفش در جامعه خریدار نداشته باشد که در آن صورت،کشور به کام سلطه گران خواهد،غلطید. «9»

در پیام افتتاحیهء اوّلین دوره مجلس خبرگان رهبری نیز امام با اشاره به جایگاه این مجلس و نقش آن در تعیین رهبری جامعه،صراحتا به رهبری آینده نظام هم تذکّر می دهد که رهبر و رهبری در ادیان آسمانی و اسلام بزرگ چیزی نیست که خود به خود ارزش داشته باشد و انسان را خدای ناخواسته به غرور و بزرگ اندیشی وادارد.حکومت ظاهری و رهبری،همان چیزی است که مولای ما علیّ ابن ابیطالب(ع)دربارهء آن گوشزد فرموده است.امام نمونهء تاریخی برخورد حضرت امیر(ع)با امر حکومت و رهبری ظاهری را به رهبری آینده یادآوری می کنند تا مبادا تشکیل و وجود یک مجلس خاص فقط برای امر رهبری در جامعه،خدای ناکرده موجب«خیالات و خطورات غیر الهی»شود و گمان کند که لابد کسی است و...در همین راستا در ملاقات با نمایندگان مجلس خبرگان هم خیلی صریح و روشن می فرماید:«خیال نکنید که دنیا عبارت از این طبیعت است، این طبیعت را خدای تبارک و تعالی هیچ از آن تکذیب نکرده بلکه در روایات تعریف هم از آن شده است،این یکی از مظاهر الهی است.دنیا آنی است که در ما هست که ما را از کمال دور می کند و به نفس و نفسانیّات خودمان مبتلا می کند.دنیای مذمومه همین است که انسان توجّه داشته باشد ولو به یک تسبیح،ولو به یک کتاب» «10» البته منظور امام خمینی نفی حکومت و تصدّی و امور سیاسی و اجتماعی نیست،بلکه آن را نباید جز وسیله ای برای احیای حق و اجرای احکام و ارزش های الهی دانست.به همین دلیل معتقد است:«آنچه مردود است،حکومت شیطانی و دیکتاتوری و ستمگری است که برای سلطه جویی و انگیزه های منحرف و دنیایی[به وجود آمده اند و همین طور]جمع آوری ثروت و مال و قدرت طلبی و طاغوت گرایی است و بالاخره دنیایی است که انسان را از حق تعالی غافل کند و امّا حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامهء عدالت اجتماعی همان است که مثل سلیمان بن داوود و پیامبر عظیم الشّأن اسلام صلی اللّه علیه و آله و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش می کردند[چنین حکومتی]از بزرگ ترین واجبات و اقامهء آن از والاترین عبادات است. «11»

 

پی نوشت ها:

 

«(1)-ر.ک:داود مهدوی زادگان،عادی سازی جنبش های مردمی در ایران معاصر (پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی)،ص 271.»

«(2)-پرتو خورشید(وصیت نامه سیاسی-الهی رهبر کبیر انقلاب اسلامی)،دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم،ص 11.»

«(3)-ایران معاصر،سال اول،شمارهء 1،ص 48.»

«(4)-امام خمینی ولایت فقیه(مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام)،ص 21،نامهء مفید،ش 20،ص 112.»

«(5)-ایران معاصر،ص 50-51.»

«(6)-صحیفهء انقلاب،ص 9.»

«(7)-همان،ص 8.»

«(8)-صحیفهء نور،ج 18،ص 43.»

«(9)-همان،ص 7.»

«(10)-صحیفهء نور،ج 18،ص 43.»

«(11)-صحیفهء نور،ج 19،ص 45.»

 



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:انقلاب,اسلام ,امام خميني,مطهري,ولايت فقيه,, توسط عباسعلی

مروري بر عوامل اصلي پيروزي انقلاب اسلامي

 پيروزي انقلاب اسلامي در بهمن ماه سال 1357 در ايران ، تحولي عظيم و شگرف محسوب مي شود. وقوع اين رويداد منحصر به فرد ، در سال هاي پاياني قرن بيستم، بسياري از نظريه پردازان انقلاب را شگفت زده کرد. حال پس از گذشت سه دهه، هنوز هم بسياري از ابعاد اين انقلاب براي جهانيان و حتي مردم اين مرز و بوم ناشناخته مانده است. به طور کلي آثار اين حادثه تاريخي را مي توان به دو دسته تقسيم کرد:

 الف - آثار تاريخي : که قسمت عمده آثار مربوط به انقلاب اسلامي را تشکيل مي دهد. خاطرات کارگزاران رژيم پهلوي و ماموران کشورهاي بيگانه ، در اين بخش قرار مي گيرد. اين آثار ارزش علمي ندارد، ولي دربردارنده مواد خام و اسنادي است که در تحليل انقلاب داراي فوايدي مي باشد .

ب آثار تحليلي: مطالعه رويداد مهم انقلاب اسلامي و مطالعه زواياي گوناگون آن ، در اين بخش مي گنجد. هر نويسنده بر اساس سابقه و پيش فرض هاي ذهني خود اين پديده را مورد ارزيابي قرار مي دهد.

 آثار موجود در اين زمينه را مي توان طبقه بندي نمود . بعضي آثار مربوط به پيروزي انقلاب  به عامل اقتصاد و توسعه توجه دارد ، برخي به نقش عوامل روان شناختي ، مواردي نيز به نقش استکبار جهاني و برخي ديگر به نقش فرهنگ و در نهايت بخش ديگر به بعد معنوي و ديني نظر دارد.

 آن چه حايز اهميت است بوده و اين نوشته در صدد پاسخگويي به آن است ، در حقيقت بررسي عوامل اصلي پيروزي انقلاب در سال 1357 مي باشد و اين نکته که نقش دين و مذهب تا چه اندازه در شکل گيري و موفقيت آن تعيين کننده بوده است؟

با توجه به اسناد و آثار مکتوب در اين زمينه ، فرضيه هاي متعددي را مي توان در نظر گرفت . اما مهم ترين فرضيه ، اين است که "اسلام در شکل گيري و تکوين انقلاب نقش اساسي و تعيين کننده داشته است." منظور از " اسلام " همان "مکتب تشيع " است که مشتمل بر جهان بيني و نظام فقهي، حقوقي، سياسي و اخلاقي مخصوص خود مي باشد. مقصود از "انقلاب "  نيز تعريفي است که استاد مطهري (ره) از اين واژه ارائه مي دهند. ايشان انقلاب آن را " طغيان و عصيان مردم يک ناحيه و يا يک سرزمين عليه نظام حاکم موجود براي ايجاد نظمي مطلوب " معرفي مي کنند. (1)

 دين و انقلاب

 پاسخگويي به اين سوالات که آيا اسلام با سياست رابطه اي دارد يا خير ، سرشت و ماهيت دين نسبت به تغييرات اجتماعي و انقلاب چيست ؟ تعريف قلمرو دين و اين که آيا دين مانع انقلاب است يا موجب و برانگيزاننده آن؟

 ديدگاه هاي متعددي در باره اين مسئله وجود دارد. برخي وجود دين را فقط و فقط براي پاسخگويي به نيازهاي روحي و فردي لازم مي دانند و دين يک سلسله تعاليم اخلاقي و پند و اندرز تعريف مي شود. در اين رويکرد، دين مجموعه اي از باورها و فارغ از موقعيت هاي اجتماعي و سياسي جامعه است. اين تلقي بيشتر با آيين تحريف شده مسيحيت و تحولات پس از رنسانس، که منجر به جدايي دين از سياست شد، منطبق و البته اسلام با اين نگرش به شدت مخالف است.

 ديدگاه ديگر نسبت به دين ، نگاه محافظه کارانه است . تحليل مارکسيستي از دين در اين چارچوب مي گنجد  که بر اساس آن ، دين تنها در خدمت برخي از اقشار جامعه خواهد بود .

 بدون ترديد ، دين کارکردهاي مؤثري از خود در عرصه اجتماع باقي مي گذارد و ايجاد وحدت و روحيه همبستگي و يکپارچگي و تنظيم برنامه زندگي انسان ها در عرصه اجتماع است. با دقت در حوادثي که منجر به انقلاب فرانسه گرديد ، مشاهده مي کنيم که اين انقلاب با هدف جدايي دين از سياست صورت گرفت ، به همين دليل در شکل گيري آن ، آيين مسيحيت نقشي نداشت و رهبران اين انقلاب نه تنها دخالت مذهب را در امور سياسي منع مي کردند، بلکه ، مذهب را صرفاً در قلمرو مسائل شخصي قلمداد کردند.

 انقلاب اسلامي در ايران نقطه مقابل انقلاب فرانسه است. ريشه اين انقلاب از اسلام بوده و با هدف احياي دين و حاکميت ارزش هاي ديني در عرصه اجتماع شکل گرفت.

 اسلام و انقلاب اسلامي

 دين مبين اسلام مبتني بر يک نظام ارزشي است که در آن ، شاخص هاي جامعه سياسي آرماني عرضه شده است. رهبران ديني شيوه ها و راهکارهاي عملي تحول و دگرگوني جامعه را ارائه مي دهند و اسلام در پردازش شيوه ها، در مقايسه با ساير مکاتب ، معيارهايي دارد که با آنچه امروزه در جهان رايج شده ، متفاوت مي باشد. حرکت در چارچوب اسلام ،حاکميت اخلاق و اينکه اسلام استفاده از هر وسيله براي رسيدن به هدف را جايز نمي داند ، خطوط کلي حاکم بر اين شيوه هاست.

 بسياري از ابعاد نظام سياسي اسلام در قرآن کريم ، آمده و انقلاب اسلامي ايران الهام گرفته از تعاليم آن و تاريخ تشيع است.

ارائه نگرش صحيح و سازنده از تاريخ اسلام و سيره اهل بيت (عليهم السلام ) باعث تحول فکر و انديشه مردم است و برخي معتقدند علت اصلي وقوع انقلاب اسلامي در ايران ، روح حاکم بر تفکر و جهان بيني اسلامي بود. پيش از ايجاد هر انقلاب مردمي در جامعه ، انقلاب فردي در درون رخ مي دهد. (2)

قرآن کريم مي فرمايد: مردم و جامعه تغيير نمي کنند، مگر آنکه خود افراد تغيير و تحول يابند. (3)

ازآنجا که براي ايجاد انقلاب در انديشه، بايد در جهان بيني و وضعيت روحي جامعه تحول ايجاد شود، از رسالت هاي مهم پيامبران و انبياء الهي ، دگرگوني فکر و انديشه است.

 نظام اعتقادي اسلام نقش مهمي در موضع گيري انسان در عرصه اجتماع دارد. هر چه اعتقادات و باورهاي جامعه از استحکام بيشتري برخوردار باشد ، نقش موثرتري در مواجهه با مشکلات ايفا مي کند. روح حقيقي توحيد، نفي فراعنه وشرک و طاغوت را به همراه دارد و در مسير مبارزه با ظلم ، قدرت پايداري مي دهد.

 اعتقاد به آخرت، الهام بخش مبارزه ، شهادت طلبي و اجراي حدود الهي در جهان است. دو اصل نبوت و امامت نيز گوياي سيره عملي رهبران ديني به عنوان الگو و راهنماي مردم به شمار مي رود. زندگي سراسر مبارزه و جهاد ائمه اطهار (ع) در تاريخ پرافتخار شيعه ، درس بزرگي براي پيروان آنان در طول تاريخ است. به همين دليل، تحولات انقلاب در طول تاريخ پس از عصر غيبت امام عصر (عج)ريشه در قيام عاشورا و موضع گيري سياسي ، مبارزاتي ائمه معصومين دارد.

 هم چنين نظام حقوقي اسلام، ضرورت حاکميت الهي در جامعه ، اهميت عنصر اجتهاد و نهاد مرجعيت، جهاد، امر به معروف و نهي از منکر نقش مهمي در اتخاذ روش هاي انقلابي در مواجهه با حاکمان غيرديني دارد.

در نظام تربيتي اسلام نيز عناصر مهمي براي مواجهه با طاغوت وجود دارد. استاد شهيد مطهري (ره) معتقد است که نفي روحيه تمکين و سازش و در مقابل، واجد روحيه پرخاشگري بودن، طرد و انکار از زمينه هاي مهم عصيان و مقاومت عليه رژيم هاي ضد ديني به شمار مي رود. (4)

 در يک نگرش کلي کارکردهاي مهم ايدئولوژيک دين از سويي، به چالش طلبيدن وضع موجود جامعه و از سوي ديگر، ترسيم آينده اي مطلوب و آرماني و ارائه راهکارهايي براي حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب است.

 رژيم ستمشاهي و حذف اسلام از زندگي مردم

 در شکل گيري انقلاب اسلامي ايران، يکي از شاخص ها ، اسلام زدايي ، توسط رژيم گذشته است. در پيدايش جنبش ها و نهضت ها ، اسلام ، همواره از موانع عمده مقابله با استعمار و استبداد به شمار مي رفته است. در عصر حاکميت پهلوي، اين رژيم، با کمک و حمايت آمريکا و انگليس روي کار آمد و اسلام زدايي را از اصول ثابت سياسي اش محسوب مي دانست .

به عنوان مثال از محورهاي عمده اسلام زدايي و تلاش رژيم پهلوي در تحقق اين امر مي توان به برپايي جشن هاي 2500 ساله که با هدف تحقير فرهنگ و تمدن اسلامي و بازنويسي آثار تاريخ باستان اشاره نمود. اين اقدام با انجام تبليغات فراوان داخلي و خارجي و هزينه هنگفت در تخت جمشيد برگزار شد و منجر به واکنش شديد امام خميني (ره) گرديد. (5)

هم چنين برگزاري يادبود هزاره فردوسي به منظور تأکيد بر زبان فارسي ، حذف واژه هاي عربي ، حفظ مليت ايراني و ترويج آئين زرتشت از ديگر اقدامات اين رژيم در عصر پهلوي اول بود.

حکومت پهلوي مي کوشيد با استخدام نويسندگان ، احکام ديني را در قالب رمان و داستان به استهزابگيرد و با انتشار کتاب هايي که توسط غربزدگان نوشته مي شد ، در القاي بي ديني و ايجاد شبهه و در نتيجه تضعيف  ايمان و باورهاي مذهبي مردم تلاش کند. نگارش مقاله «رشيدي مطلق » در حمله به رهبر انقلاب در سال 1351 از جمله اين اقدامات بود و چاپ اين مقاله موجب واکنش مردمي و رخداد قيام 19 دي و شتاب گرفتن انقلاب در ايران گشت.

ترويج فساد و فحشا از ديگر اقدامات رژيم شاه بود که با هدف بي تفاوت سازي نسل جوان جامعه شکل
 مي گرفت. (6) 

تحريک اقليت هاي ديني از ديگر مظاهر اسلام زدايي به شمار مي رفت.

 گسترش روابط با اسرائيل و حمايت از بهاييان نيز از سياست هاي مهم رژيم بود که موجب اعتراض شديد حضرت امام خميني (ره) در آن زمان قرار گرفت.

 ويژگي هاي رهبري انقلاب

از جمله شاخص هاي اسلام در انقلاب ايران ، نقش رهبري است . رهبري حکومت اسلامي ايران در شخصيت حضرت امام خميني تبلور يافته بود که نقش هماهنگ کننده نيروهاي  انقلابي را ايفا مي کرد.

مهم ترين ويژگي هاي رهبري انقلاب اسلامي ايران :

 - مبارزه بر پايه دين و معنويت و عمل به وظيفه

- برخورداري از مقام مرجعيت و فقاهت

-  تأسي از قيام و حماسه عاشوراي حضرت سيد الشهداء (ع)

- پايان دادن به افسانه جدايي دين و سياست

- عدم وجود حزب و گروه خاص در پيشبرد انقلاب

- شجاعت در معرفي آمريکا و اسرائيل به عنوان اساس عقب ماندگي و بدبختي مردم

- احياي تفکر و بصيرت ديني در جامعه

و پيام هاي رهبري

که در قالب مفاهيم اسلامي بيان ميشد و نقش مهمي در بسيج مردمي و در طول شکل گيري انقلاب داشته است. محتواي اين پيام ها و موجي که توسط آن در بين مردم ايجاد مي شد بيانگر هدفي بود که رهبري در بسياري از اعلاميه ها به آن اشاره کرده و بر آن اصرار مي ورزيد ، يعني اعتلاي کلمه حق و استحکام مباني ديني ، که رژيم گذشته در صدد محو و نابودي آنها مي کوشيد. (7)

 با دقت به مواضع امام (ره) در روند شکل گيري نهضت، مشاهده مي کنيم که نخستين مخالفت ها از سوي امام ، که در آن قيد اسلام و سوگند به قرآن کريم حذف شده بود، در اعتراض به لايحه «انجمن هاي ايالتي و ولايتي » آغاز و منجر به اعتراضات وسيع مردم به اين لايحه درشهرهاي گوناگون گرديد.

 هم چنين کشتار مدرسه فيضيه در سال 1342 و قيام 15 خرداد، که منجر به شهادت صدها تن از ياران امام شد، نتيجه واکنش رهبري در قبال سياست هاي ضد اسلامي رژيم بود. شهادت سيد مصطفي خميني فرزند امام راحل در سال 1356 و اعتراض رهبر انقلاب به شاه در همان سال از نقاط عطفي به شمار مي رود که در نهايت، منجر به سقوط رژيم شاه در سال 1357 گرديد.

 نقش مساجد در پيروزي انقلاب

 نقش مساجد به عنوان يکي از کانون هاي مهم تجمع ، تبادل پيام ها و تعميق جريان انقلاب حايز اهميت است.

در تکوين انقلاب اسلامي، نهادهايي چون مساجد که مرکز تجلي فرهنگ اسلامي هستند ، نقش سازماندهي نيروهاي درگير با رژيم را ايفا مي کردند. در صدر اسلام نيز، علاوه بر آنکه مساجد ،کانوني براي عبادات محسوب مي شدند، مرکز فعاليت هاي اجتماعي نيز به حساب مي آمدند. از سوي ديگر، در حملات دشمنان به جهان اسلام نيز مساجد از اولين کانون هايي بوده اند که مورد تخريب و هتک حرمت قرار گرفته اند. (8) مسجد در طول تاريخ اسلام ، کانون عبادت، آموزش، پايگاه قضاوت و داوري ، مکاني براي ارتباط جمعي و تبادل اخبار و پايگاه جهاد و حرکت هاي انقلابي بوده است.

 نهضت امام خميني (ره) ، که موجب احياي مفاهيم اسلامي بود، باعث تحول در کارکرد دين و ايفاي همان نقش هاي اوليه اي گرديد که مسجد داشت. امام راحل در اين زمينه فرمودند: «مسجد در صدر اسلام هميشه مرکز جنبش حرکت هاي اسلامي بوده است. از مسجد تبليغات اسلامي شروع مي شده است و از مسجد قواي اسلامي براي سرکوبي کفار و وارد کردن آنها در زير بيرق اسلام (حرکت مي کرده است) و هميشه در صدر اسلام، مسجد مرکز حرکات و مرکز جنبش ها بوده است.» (9)

 امام معتقد بود ، مساجد به منزله سنگرند که بايد از آنجا به دشمن شبيخون زد، (10)

امام امت در اين زمينه در سال 1357 و در پيامي اعلام مي کنند که گويندگان در مساجد وظيفه دارند مصايب رژيم را در طول پنجاه سال سلطنت پهلوي به اطلاع مردم برسانند و آنها را آگاه کنند. (11)

در نتيجه ، نقشي که مساجد در شعله ور ساختن انقلاب تا پيروزي آن به عهده داشتند و تعرضي که رژيم به برخي مساجد داشت و منجر به تعطيلي و آتش زدن بعضي از آنها گرديد، نشان دهنده ماهيت انقلاب و به عبارت ديگر، نقش اسلام در تکوين و شکل گيري انقلاب است.

 مناسبت هاي ديني

 نمادهاي اسلامي نشانه همبستگي جامعه ديني به شمار مي روند . تاسوعا، عاشورا و اعياد اسلامي مانند غدير خم از جمله اين نمادها هستند. رژيم ستمشاهي مي خواست روزهايي چون جشن تاجگذاري را به عنوان جايگزين معرفي کند و اين نمادها را، که ريشه در اسلام و فرهنگ ايران داشت، کمرنگ جلوه دهد و از بين ببرد. بزرگترين اعتراضات مردمي در طول انقلاب در تاسوعا و عاشوراي حسيني شکل گرفته است. قيام 15 خرداد نيز مصادف با ايام عاشورا بود. در سال 1357، بيش از دو ميليون نفر در تهران در راهپيمايي اين روز شرکت کردند که موجب شگفتي ناظران خارجي شد.

برگزاري مراسم يادبود براي شهدا از ديگر نمادهاي ديني است که موجب تداوم حرکت انقلاب شد. اين اقدام از سال 1356 شروع شد.

 حضرت امام با توجه به نقشي که محرم و صفر در تکوين و تداوم انقلاب داشت، بر حفظ سنت هاي آن تاکيد فراواني داشته و آن را ضامن حفظ و تداوم انقلاب مي شمردند. (12)

بي شک نقطه آغاز انقلاب، موقعيت ها و ايامي بود که در آن انقلاب شتاب فزاينده اي به خود مي گرفت. ايام و موقعيت هاي مذهبي متعلق به اسلام نظير تاسوعا، عاشورا و اربعين حسيني از اين قبيل بود.

 روحيه شهادت طلبي و ايثار

 اسلام در مواجهه با ظلم و دفاع از حقيقت، مسلمانان را به جهاد با جان و مال دعوت مي کند. پايداري در جهاد ، گاه منجر به پيروزي و گاه منجر به مرگ مي گردد که در فرهنگ اسلامي، از آن به «شهادت » تعبير مي شود. تاريخ اسلام سرشار از قيام شيعيان در جهت حاکميت خود و دفاع از آن بوده است. در سايه مکتب اسلام، مرگ و کشته شدن در راه دفاع از ارزشهاي ديني ، فوز عظيم تلقي مي گردد .

 انتشار آثار مهمي درباره «جهاد» و «شهيد» از جمله کتاب شهيد مطهري ، نشانگر تاثير نهضت احياگر امام خميني و ديگر انديشمندان اسلامي است. انقلاب اسلامي ترجمان بسياري از آيات و روايات، به ويژه در زمينه «شهادت» و «جهاد» است. از سوي ديگر، سخنان و پيام هاي امام درباره شهيد و شهادت طلبي، خود، انگيزه و محرک تداوم حرکت انقلاب شد. وصيت نامه شهداي انقلاب و دعوت آنان از مردم براي حفظ تداوم انقلاب نيز از عوامل مؤثر در ادامه راه آنان بود.

 يکي از کارگزاران رژيم نيز در تحليل انقلاب اسلامي به عنصر شهادت طلبي اشاره کرده و مي نويسد: «توجه به آميخته اي که از مذهب و نيروي جوانان در ايران به وجود آمده سر اصلي سقوط شاه را مکشوف مي کند. در اين ميان، اگر کسي به اهميت نقش شهادت طلبي در مذهب شيعه نيز آگاهي داشته باشد حتما به خوبي مي داند که در اين مذهب، اگر کسي کشته شود قدرتش از کسي که او را کشته است به مراتب افزون تر خواهد بود.» (13)

 رهبري انقلاب در مواضع متعدد بر شهادت، صبر، استقامت و اعتقاد به اصل «احدي الحسنيين » تاکيد مي کنند. بر اساس اصل انجام تکليف الهي، امام ، اعلام کردند که ما تکليف الهي خود را ادا مي کنيم و به احدي الحسنيين نايل خواهيم شد.

 شعارهاي مردمي

 شعارهايي که در طول درگيري مردم با عوامل  رژيم ارائه مي شد ، حاکي از ماهيت فکري انقلاب و
آرمان هاي والاي امام بود قريب به اتفاق شعارهاي مردمي در طي سال هاي شکل گيري انقلاب برخاسته از اسلام و مهم ترين خواسته آنها ايجاد حکومت اسلامي و احياي دين بود.

ديوار نوشته هاي سال 1357 نشان مي دهد که بيش از 90 درصد شعارها در حمله به رژيم پيشين و کارگزاران آن، حمايت از امام، تاييد اسلام، حکومت اسلامي، شهدا و تلاش در جهت وحدت مردم براي تداوم مبارزه است.(14)

 انقلاب اسلامي ايران بر اساس اراده ملت مسلمان که دل نگران فرهنگ اسلام بودند، ايجاد شد. در ايران، انقلاب به گونه اي بي نظير ساخته شد. اينکه ماهيت اين انقلاب فرهنگي است و اسلام در آن نقش تعيين کننده دارد موجب نفي عوامل ديگر نمي شود، ولي فرهنگ ديني عاملي اساسي بود و عوامل ديگر ضميمه آن.

 نکته ديگر که نبايد از آن غفلت کرد اين است که جامعه ديني ايران به دنبال حضور استعمار غرب و استبداد داخلي، طي سده اخير، هرگاه زمينه را مهيا ديده به صحنه آمده است، جنگ هاي ايران و روسيه در عصر قاجاريه تا قضيه گريبايدوف ، نهضت تنباکو، نهضت مشروطيت، نهضت جنگل، قيام خياباني، واقعه مسجد گوهرشاد، نهضت ملي شدن نفت و قيام سال 1342 همه نشانگر نقش دين در حرکت آفريني اجتماعي مردم ايران است.

انقلاب اسلامي ايران ، اتفاقي عظيم و تاريخي بودکه بدون بصيرت و استقامت و پايداري مردم و مهم تر از همه اراده خلل ناپذير رهبر نستوه آن ، امکان به وقوع پيوستن نداشت. رهبر و هدايت جامعه به دست مبارک امام راحل نه تنها در ايران که در تمام جهان بي نظير بوده و هست. يادش گرامي

 منابع :

 1. مرتضي مطهري ، پيرامون انقلاب اسلامي، قم، ص 29

 2. محمد تقي مصباح ، جامعه و تاريخ ، ص242

 3. قرآن کريم ، سوره رعد ، آيه 11

 4.  مرتضي مطهري، همان، ص 55

 5. سيد حميد روحاني، بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني، تهران، ص 18

 6. فخر روحاني، اهرمها، سقوط شاه و پيروزي انقلاب اسلامي، تهران، ص 137

 7.  سيد حميد روحاني، همان، ج 1، ص 417

 8. عباس سعيد رضواني، بينش اسلامي و پديده هاي جغرافيايي، ص 35

9.  حضرت امام خميني (ره)، صحيفه نور، ج 18، ص 276

 10.، همان ج 1 ، ص 148 و 190 ،  ج 15 ، ص 158

 11.  همان ، ج 2، ص 84

 12. همان ، ج 15، ص 204

 13. فريدون هويدا، اسرار سقوط شاه، ترجمه مهران، ج 1، ص 110

 14. مهدي محسنيان راد، بررسي ديوارنوشته هاي دوران انقلاب، فصلنامه رسانه ، ش 4 (زمستان 1369)،
ص 24


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 11 بهمن 1391برچسب:عوامل,پيروزي,انقلاب,دين,اسلام, توسط عباسعلی

 زنان تأثيرگذار در صدر اسلام

 مقدمه

ما زنان صدر اسلام را از خلال حوادث صدر اسلام كه خود در آن قهرمان و تعيين كننده بوده اند بررسي مي كنيم.

در بستر تاريخ و از خلال حوادثي كه در تاريخ گذشته است، دست زنان را در بخش خدمات، فرهنگ، سياست، مسائل نظامي و عقيدتي نشان مي دهيم، همانگونه كه دست مردان را نشان داده اند.

ابتدا يك تقسيم بندي از عصرها و زمانهائيكه اين درس شامل آن مي شود ارائه مي دهيم.

عصرها :

1- عصر تنزيل           1- غزوات و سريه ها

                            2- جنگ هاي رده

                                                 سارقين

 2- عصر تأويل و نبردهاي امام علي (ع)              قاسطين

                                                 ناكثين

                                                 قاعدين

                            تعقيب و محاكمه زنان

 3- عصر بني اميه             موضع گيري زنان

 

شركت درقيامها (اشكال وابعاد سازنده زنان عقيدتي سياسي،نظامي، فرهنگي و خدماتي)

 وقتيكه ما سيره زنان را مطالعه و بررسي مي كنيم، طبيعي است كه دست زن را در تمام مسائل مي بينيم و هيچ گونه شكي نيست. اما مسائل خاصي است كه اگر ما آنها را بهتر مطالعه كنيم، بهتر مي توانيم نقش زن را مشخص كنيم و اهميت موضوع را دريابيم.

 الف- عصر تنزيل يا همان عصر نبوت: ما در واقع دو مسئله و دو رشته از حوادث و قضايا را در اين عصر بايد بشناسيم و مطالعه كنيم، چرا كه زنان در اين دو حادثه نقش مهمي داشته اند :

 1-  غزوات و سريه ها

 2- جنگ هاي رده (به جنگ هايي مي گويند كه بعضي ها مرتد شدند)

 در عصر تنزيل ما در بخش خدمات و در مسائل ديگر از جمله تبليغات و نظامي، زنان را مي بينيم ولي اين حضور از عصر تأويل كمتر است.

 ب: عصر تأويل كه به معناي عصر امامت است : كه از نصب امام علي و پس از پيامبر گرامي شروع مي شود و ما چگونگي سير و گذشت اين حوادث را بايد بررسي كنيم. در اين عصر نبردهائي شروع مي شود و احزاب و دسته هايي مانند قارچ از زمين سربر مي آورند. و ما با چهار حزب روبرو هستيم و طبيعي است كه دست زنان را در مبارزه با اين احزاب منحرف مي بينيم. اين چهار حزب عبارتند از : مارقين، قاسطين، ناكثين، قاعدين. در عصر تأويل زنان قهرمان و مبارز مجاهد همراه با امام علي (ع) مبارزه مي كنند و خط و رهنمود را از او مي گيرند. عصر بني اميه پس از امام علي (ع) و شهادت آن امام بزرگ شروع مي شود. حكومت بين اميه و آل ابي سفيان وارد رهبري مي شوند و ما باز حركات زنان و مبارزات آنان را مي بينيم. البته در اين زمان معاويه نيز به قلع و قمع و سركوب و تعقيب و كنترل آنان مي پردازد ولي به هرحال زنان مي ايستند و مبارزه و دفاع مي كنند و از همان خطي كه حضرت زهرا (ع) به ايشان ياد داده و امام علي رهنمود داده اند براساس خط امامت به راهشان ادامه مي دهند و به خاطر آن سخت تعقيب و محاكمه مي شوند.

 زيرا چنين زنان مبارز در صفين و جمل هم بودند و مبارزه كرده بودند. از اين دسته زنان مي توان حبي همسر كميت زيد اسدي كه با زيد بن علي همكاري مي كرد، يا عده اي از زنان مبارز و قهرمان كه مورد تعقيب بني عباس هم بودند و در زندانهاي معروف آنها بسر مي بردند كه بعداً معرفي مي كنيم. اين عصرها را بايد مطالعه كنيم و در واقع صدر اسلام شامل همين عصرها مي شود.

 عصر تنزيل : عصري است كه پيامبر بعنوان رهبر و پيشوا و مفسر و راهنماي مذهب حضور دارند و تمام مسلمين تحت لواي او و به فرمان او مبارزه مي كنند، دشمنان هم صفشان مشخص شده است. شرك، نفاق، بت پرستي و يهود همه موضعگيري مشخص دارند و تمام كسانيكه بنام اسلام مبارزه مي كنند، همه صف واحدي را تشكيل مي دهند.

 عصر تأويل : عصري است كه فتنه ها بروز كرده، تمام كساني كه مبارزه كرده اند حالا شمشيرها را شسته و غلاف كرده و سهم الارث مي خواهند و خلافت و فرمانبرداري. اينجا چه كسي مي تواند با اين احزاب و گروهها و دسته ها و هوس ها مبارزه كرده و اسلام را دوباره به خط اصيل خودش برگرداند. كسي كه اينكار را بكند قهرمان عصر تأويل است و او امام علي (ع) است.

 در اينجا چه كسي جز امام علي (ع) مي تواند مبارزه كند؟ و ديديم كسانيكه به تعداد انگشتان دست بودند، ايستادند و مبارزه كردند. در اينجا حق زنان محفوظ است. يعني مي بينيم زنان قهرمان با امام علي (ع) بودند، حركت كرده و قهرمان عصر تنزيل و تأويل هستند. سودة همداني، زرقاء ، دارميه ، فسسيبه، املاخير، عكسرشه همه اينها زنان قهرماني بودند كه در عصر تأويل مبارزه كردند و هم در عصر تنزيل.

 اگر تاريخ جاهليت و اشعار جاهليت را كه برجاي مانده مطالعه كنيم، مي بينيم كه در آنجا زن يك شخصيت مستقل ندارد . شخصيت زن در رابطه با غريزه مطرح مي شود. مثلاً در اشعار جاهليت زن بعنوان وسيله اي كه مرد را به آرزوهايش مي رساند، مطرح مي شود. يا در جايي كه دختران خود را زنده بگور مي كردند در مقابل اين كار زشت خود اني چنين مي گفتند كه وقتي زني نمي تواند از خود و قبيله اش دفاع كند و در جنگ ها اسير مي شود پس بهتر كه نباشد. اما اين اسلام بود كه به زن شخصيت داد و او را به صورت يك قهرمان مبارز تعيين كننده وارد صحنه هاي اجتماعي كرد. اينها همه از بركت اسلام بود.

 مثلاً نسيبه دختر كعب به عنوان يك عامل تعيين كننده در جنگ احد و بهترين مداع از رسول خدا (ص) و از مكتب شناخته شده. در صورتي كه زنان مشكر از جمله هند در جنگ احد بزمي تهيه كرده بودند و در حدود 20 كجاوه زن با ساز و دف جمع كرده بودند و با نوازندگي مي خواستند مردان را تشويق به جنگ كنند.

 از نسيبه مي پرسند، هند در احد چه كار مي كرد؟ گفت مقداري زيورآلات زنانه همراه خود آورده بودند و مردان را تشويق به جنگ مي كردند و اگر مردان نمي پذيرفتند از اين زيورآلات بر گردنشان مي انداختند كه شما زن شديد! آنها هم رگ غيرتشان مي جنبيد كه نكند زن بشوند، پس مي جنگيدند. در اينجا شخصيت زن به موازات شخصيت مرد حركت نمي كند، بلكه شخصيت او بايد وسيله اي باشد براي تحريك و تشويق مردان.

 اكنون به تدريج حضور زن را در صحنه اجتماعي، سياسي بررسي مي كنيم. از پيمان عقبه شروع مي كنيم. وقتي پيمان بسته شد و به تدريج هجرت آغاز شد و زنان آمدند با پيامبر (ص) پيمان بستند. از جمله آنها همين نسيبه دختر كعب بود كه با پيامبر براي دفاع از اسلام و پذيرفتن دين پيامبر و حفاظت اسلام در مدينه پيمان بستند. بعد از اين پيمانها است كه حضور زن را فعال تر در نهضت مشاهده مي كنيم و در مي يابيم كه در مسائل سياسي و فرهنگي و تبليغاتي و خدماتي و نظامي زن حضور طبيعي خود را به موازات مرد نشان مي دهد او نه عقب مانده و نه جلو رفته، بلكه حركت اسلامي خود را به نيكي انجام داده است.

 معرفي بانوان بزرگ اسلام

 1.  نسيبه بنت كعب

 فعاليت هايي كه اين بانوي قهرمان داشته و در غزواتي كه شركت نموده است.

 1-   غزوه احد شركت كرده و 13 زخم برداشت .

 2-   در حديبيه شركت كرد.

 3-   در خيبر شركت كرد.

 4-   در عمره القضاء شركت كرد (سالي قرار بود كه پيامبر اكرم به مكه بروند و چون نتوانستند به مكه بروند قضاي آن را بجاي آوردند و آنرا عمره القضاء مي نامند.)

 5-   در پيمان عقبه شركت داشتند.

 6-   در بيعت رضوان شركت كرد.

 7-   در حنين نيز شركت كرد.

 8-   در جنگ يمامه شركت كرد.

 نسيبه يك دستش را در جنگ يمامه از دست داد و در همين جنگ پسرش هم شهيد شد. نقل شده است: در زمان خليفه، دوم خليفه گفته بود: پيراهن معروفي كه در غنيمتي بدست آمده است را به بهترين زن داد كه لايق آن باشد، بعضي ها گفتند: به زن عبدالله بن عمر بدهيد كه عروس خودت باشد. خليفه گفت : اينها هيچكدام شايسته اين خلقت نيستند و اين فقط شايسته نسيبه است. كسي كه در جنگ احد بهترين دفاع را از مكتب و از پيامبر (ص) مي كرد. كسي كه پيامبر دربارة ايشان مي فرمودند: به هرجا مي نگريستم نسيبه بود كه مبارزه مي كرد، چپ را نگاه مي كرديم، نسيبه بود. راست را نگاه مي كرديم، نسيبه بود. در آن لحظات حساس او بود كه به بچه هايش مي گفت: پيامبر را رها نكنيد، هم مسئله تبليغ، هم آبرساني و هم مداواي مجروحين و هم دفاع از پيامبر را به عهده داشت.

 ام ايمن :

 كسي كه پيامبر وي را بشارت به بهشت مي دهد و به آنها مرحبا مي گويد و سلام مي كند و احترام مي گذارد و در خانه اش نماز مي گذارد ام ايمن است. كه به مولاه رسول الله معروف است او كسي است كه در خانه پيامبر و حضرت خديجه پرورش يافته و پيامبر بي اندازه احترام و صميميت نسبت به ايشان داشتند.

 ام ايمن در احد و حنين و خيبر يعني سه جنگ معروف شركت كرد. در احد و حنين مداواي مجروحين و آب رساني را بعهده داشت و خوب انجام تكليف كرد. در مسأله فدك خليفه اول از حضرت زهرا شاهدي خواست كه از جمله شهود حضرت، ام ايمن بود.

 «ام ايمن مادر اسامه است جوان 17 ساله اي كه پيامبر او را به شگري از مهاجرين» و انصار امير كردند.

 حضه :

 بانوي ديگر حضه است كه پدرش مجش و مادرش اميمه دختر عبدالمطلب بود. شوهرش مصعب بن عمير بود. پس از جنگ احد كه عده زيادي شهيد شده و عده اي نيز مجروح شدند به ديدار پيامبر آمد. پيامبر رو به او كرده گفتند: حضه برادرت عبدالله شهيد شد او گفت: انا لله و انا اليه راجعون. پيامبر فرمودند : دائي ات حمزه هم شهيد شد، باز هم همين حمله را تكرار كرد. پيامبر فرمودند: شوهرت مصعب نيز شهيد شد. حضه گفت: واي از جنگ.

 ام عامر :

 بانوي ديگر از قهرمانان اسلام ام عامر است . او از بيعت كنندگان با پيامبر بود و در جنگ خيبر شركت داشت.

 ام سليم :

 اين بانو در جنگ احد و حنين شركت داشت. همين بانوي بزرگوار بود كه خنجري به كمر مي بست و براي دفاع از اسلام مسلح مي شد و به پيامبر مي گفت: اين خنجر براي آن است كه شكم مشركين را با آن بدرم و گردنشان را بزنم. از جمله خدمات اين بانو مسلمان كردن شوهرش طلحه مي باشد.

 سميرا بنت قيس :

 او از زنان شركت كننده در احد و بيعت كنندگان است.

 كبشه :

 آخرين بانو از اين سلسله يعني بانوان بيعت كننده و مبارز در احد است. كه پيامبر را اطاعت و در جنگ ها شركت مي كرد.

 همسران پيامبر

 خديجه :

 ميدانيم اولين زن مسلمان حضرت خديجه و اولين مرد مسلمان حضرت علي است. خديجه در مكه كه مظهر بت و ظلم و فتنه و فقر بود، با تمام توان با پيامبر گرامي همكاري نمود و تمام اموال خود را صرف كرد به طوريكه آخر عمر از نظر مادي هيچ چيز نداشت. كسي نمي تواند كه منكر شود چه اندازه حضرت خديجه به پيامبر كمك نموده و در گسترش اسلام و در رسالت او كمك كرده است.

 حضرت خديجه سه سال مانده به هجرت پيامبر در سن 65 سالگي از دنيا رفت و بعد از او ابوطالب. به همين خاطر آن سال را سال اندوه ناميدند. پيامبر اكرم در حيات خديجه همسري اختيار نكرد، با اينكه چنين كاري خلاف عرف و عادت هم نبود.

 ام سلمه

 يكي از همسران حضرت محمد است كه در قبرستان بقيع مدفون شدند. وي مورد احترام جامعه اسلامي است. و 378 حديث از پيامبر نقل كرده است بعضي از زنان محدثه هستند. ام سلمه صاحب اسرار رسول خدا بود. و وقتي جبرئيل خبر شهادت امام حسين (ع) را بيان كرد پيامبر مسئله را به ام سلمه گفته بود. او كسي است كه آيه تطهير در خانه ايشان به پيغمبر نازل شد.

 «يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهر كم تطهيرا: يعني خداوند مي خواهد شما اهل بيت را پاكيزه گرداند و آلودگي را از شما ببرد.»

 ام حبيبه :

 اين بانوي بزرگوار، پدرش ابوسفيان از مشركين و منافقين و معاندين و از كساني بود كه همه تلاش و نيروي خود را براي خفه كردن صداي اسلام بكار گرفته بود. زندگي اين بانو را بايد بيان كرد تا معلوم شود كه اعتقاد به مكتب است كه بين دختر و پدر تا اين حد اختلاف ايجاد مي كند. اعتقاد ام حبيبه را به مقام ام المؤمنين مي رساند و نفاق ابوسفيان می سازد.

 سوابق ام حبيبه :

 عده اي از مسلمانان به دستور پيامبر به حبشه كه پادشاهي مسيحي به نام نجاشي داشت و معاندت با اسلام نداشت، مهاجرت كردند. تا تبليغ كنند و صداي اسلام را به آنجا نيز برسانند. اين بانو و شوهرش نيز جزو مهاجرين به حبشه بودند. شوهرش مرتد شد و به نصرانيت رو آورد. ام حبيبه بعد از اين حادثه به شرف همسري پيامبر اكرم مفتخر شد.

 صفيه بنت عبدالمطلب :

 پدرش عبدالمطلب جد پيامبر گرامي و مادرش هاجر بنت رجب بود. او يكي ازبيعت كنندگان با پيامبر و از شركت كنندگان در غزوه احد و خندق است.

 فاطمه (س) و جامعه اسلامي

 نقش و رهبري حضرت فاطمه (س)

 از تلاشهاي عصر تنزيل و نمونه هايي نقل شد كه به اجمال از آن گذشتيم. اكنون عصر تأويل و نقش حضرت فاطمه (س) و زنان پيرو مكتب ايشان را مورد بررسي قرار مي دهيم.

 نقش دختر گرانقدر پيامبر در 3 زمينه خلاصه مي شود :

 1-   افشاگري

 2-   اعتصاب و به زير سؤال بردن سياست حاكم

 3-   هدايت جامعه اسلامي براي خروج از بن بست.

 ايشان در نخستين سخنراني افشاگرانه خود كه در مسجد ايراد فرمودند، اوضاع سياسي آينده جامعه را هشدار دادند. حضرت فرمودند: چكش هايي بر پيكر جامعه مي خورد كه باعث انحراف در جامعه مي شود. هركس صداي اين چكش را نشنود كر است. كر باد گوش و لال باد زباني كه شكاف و انحراف را در جامعه مي بيند ولي سكوت مي كند. هشيار باشيد كه دوباره خط جاهليت را دنبال نكنيد اما با نام اسلام.

 اينجاست كه اگر همه سكوت كنند او نبايد سكوت كند چون دختر پيامبر است و به طور كلي تمام مراحلي را كه يك انسان مبارز مؤمن بايد طي كند گذرانده و به مرحله اي رسيده كه بايد افشاء كند.

 پس ازرهنمود و حركت دخت گرامي پيامبر بود كه جامعه اسلامي به تكاپو افتاد و تلاش ها براي حفظ و تداوم سنت نبوي درگرفت و مردان و زنان متعهد بپا خاستند و گام در ميدان نهادند.

 ثمرة آن سخنان پس از 25 سال در عصر اميرالمؤمنين ببار آمد و اكنون شما شيردلان عرصة سخن را در صفين و بعد از صفين مي بينيد كه چگونه از سنت ارزشمند نبوي و مكتب ارجمند علوي حمايت مي كنند و در برابر انحراف ها مي خروشند.

 در اينجا پاره اي از سخنان بانوان پاسدار ولايت و قهرمان پهنه حيات سرافراز مكتب نقل مي شود .

 1- اروي :

 در مراسم حج اروي دختر حارث بن عبدالمطلب كه از زنان بلندآوازه و فاضله بودند بر معاويه درآمد و گفت: همانا نعمت را كفران كردي و پسرعمت علي را آزردي و درباره اش بدي و ناجوانمردي روا داشتي و خود را به نامي بجز آنچه حق داشتي خواندي و بي آنكه خود و پدرت در راه اسلام بلائي ديده و رنجي كشيده باشيد به ناحق و ناروا خويش را برحق شمردي و به آنچه محمد (ص) آورد كافر شدي. پس خداوند بخت را از شما برگرداند و آبروي شما را بريزد و رسوا سازد و حق به اهلش برگردد.

 2- سودة همداني

 سوده دختر عماره بن اشتر از قبيله همدان پس از شهادت حضرت علي بر معاويه درآمد و گفت: درود خدا نثار جان پاكي باد كه قبري او را دربر گرفته است كه همه عدل و داد در آن خفته است. آن جان پاك با حق پيمان بسته، كه آن را با چيزي عوض نگيرد و سرانجام با حق و ايمان همدم و همساز شد . معاويه گفت: اين كه مي گويي كه بوده است؟ سوده پاسخ داد: علي بن ابيطالب.

 3- دارمية حجوني

 معاويه در سفري به حج از حال او جويا شد و به جستجوي او فرستاد. دارميه را به نزد وي بردند. معاويه گفت: مي خواهم بدانم چرا علي را دوست داري و مرا دشمن؟ دارميه گفت : من علي را دوست دارم چون در ميان رعيت عدالت را اجرا مي كرد و بهره هر كس را به طور مساوي مي داد. و تو را دشمن مي دارم به اين سبب كه با كسي كه به امر خلافت از تو سزاوارتر بود نبرد كردي و چيزي را جستي كه از آن تو نيست و از علي پيروي نمودم براي اينكه رسول خدا در غدير خم و با حضور تو رشته ولايت او را منعقد كرد.

 4- زرقاء همداني

 معاويه به او گفت : اين تو نبودي كه در صفين به شتر سرخ موي سوار بودي و به جنگ عليه ما تشويق مي كردي. تو در تمام خونهايي كه علي ريخته دست داشتي و شريكي.

 زرقاء گفت : با اين شهادت و بشارت كه دادي شادم كردي.

 5- عكسرشه دختر اطرش :

 وي در ملاقاتي كه با معاويه داشت، معاويه به او گفت: حالا ديگر اميرالمؤمنين شده ام. عكسرشه گفت: آري، ولي امام علي زنده نيست. معاويه گفت: تو همان نيستي كه شمشير حمايل و در صفين ميان دو صف ايستاده و مردم را تشويق به جنگ مي كردي.

 و بانوان ديگري چون ام الخير، بكاره هلالي و ام سنان كه همه از بانوان قهرمان هستند كه در جنگ ها شركت داشتند.

 كمك هاي زنان براي تأمين هزينه جنگ :

 يكي از نقش هايي كه زنان در جنگ ها به عهده داشته اند، كمك در تأمين هزينه جنگ بوده است. بطور مثال، جنگ تبوك در زماني واقع شد كه مردم از حيث آذوقه و امكانات در تنگنا بودند و بسياري از افراد قادر به تأمين هزينه لازم نبودند، از اين رو پيامبر براي تأمين هزينه جنگ اقدام به جمع آوري كمك هاي مردمي نمودند. زنان نيز با دادن زينتهاي خود در اين امر مهم شركت كردند.

 ام سنان اسلميه مي گويد :

 رسول خدا در خانه عايشه بودند و در حضور ايشان پارچه اي پهن بود كه در آن دستبندها، النگوها، انگشترها، خلخال ها و زيورهاي اهدائي زنان جمع بود.

 پيامبر به زناني كه در جنگ ها شركت مي كردند و در كارهاي امدادي و خدماتي شركت داشتند، سهمي از غنيمت جنگي رحمت مي فرمود.

 نقش زنان در صحنه هاي سياسي و اجتماعي :

 بعد از هجرت پيامبر (ص) ، مردان و زنان مؤمن از مكه به مدينه هجرت كردند كه به مهاجران معروف شدند. اين زنان معمولاً با فاميل خود كه مسلمان شده بودند به مدينه مهاجرت مي كردند. در سال ششم هجري صلح حديبيه منعقد شد. بعضي از زنان اهل مكه كه مسلمان شده بودند ولي افراد خانواده آنان كافر و مشرك بودند از مكه فرار كردند و به مدينه هجرت نمودند. آنان شوهر و فرزند و خانه را رها كرده و براي پيوستن به رسول خدا به سوي مدينه رهسپار شدند.

 اولين زني كه از دارالكفر فرار كرد و به مدينه آمد سبيعه دختر حارث بود و زناني ديگر از جمله اميه، اروي، كلثوم و ...

 نقش يك زن در ايمان آوردن حمزه :

 روزي ابوجهل حضرت محمد را آزار داد و ناسزا گفت : اين جريان در زماني بود كه حمزه عموي پيامبر هنوز اسلام نياورده بود. حمزه روزها به شكار مي فت و بعد از شكار كه باز مي گشت به مسجدالحرام براي طواف مي رفت. در راه به كنيزي برخورد كنيز به او گفت: امروز نبودي كه ببيني برادرزاده ات محمد از دست ابوجهل چه صدمه هايي ديد و چه دشنامها شنيد. و محمد بي آنكه جوابي بگويد به خانه رفت. خشم حمزه از شنيدن اين سخنان شعله ور شد . به مسجدالحرام آمد و با كمان خود برسر ابوجهل كوبيد و گفت: آيا محمد را دشنام مي دهي؟ درحالي كه من به دين او هستم. اكنون اگر جرأت داري مرا دشنام ده.

 بيعت زنان با امام علي (ع) در غدير خم:

 در غدير خم، پس از اينكه پيامبر اسلام (ص) خلافت حضرت علي را كه از جانب خدا وحي شده بود، به گوش مردم رسانيدند، در خيمه اي نشسته و امر فرمودند كه در خيمه ديگري حضرت علي بنشينند و مسلمانان براي بيعت بيايند. تمام مردان يك به يك وارد خيمه حضرت علي (ع) شده و به او تبريك گفته و بيعت مي نمودند. و بعد زنان وارد شده سلام و تبريك گفتند.

 زنان صدر اسلام كه از جاهليتي تاريك رهايي يافته بودند با الهام از آيات قرآن و سنت نبوي در بسياري از عرصه هاي زندگي خوش درخشيده اند.

 آثار نهضت علمي پيامبر در زنان صدر اسلام

 ديري نگذشت كه جامعه شاهد درخشش صدها زن مسلمان در رشته هاي مختلف علوم آن عصر بود. آمار زنان اديب و انديشمند خاندان بني هاشم و ياران نزديك ايشان به نسبت از ديگر خاندان بيشتر است.

 1-  زنان بر مسند تعليم و در جايگاه فرادهي دانش

 عايشه همسر رسول اكرم از طب، ستاره شناسي، شعر، تاريخ و فقه اطلاع داشت و به مردم آموزش مي داد.

 2-  فراگيري سخنان و سيره ي معصومان (ع) و نقل آن

 3- درخشش زنان مسلمان در علوم قرآني

 ام ورقه، از زنان فاضل عصر خويش بود. رسول خدا او را شهيده ناميد. وي قرآن را جمع كرده و قاري آن بود.

 4-  زنان و فقاهت

 پس از رحلت پيامبر زنان انديشمند و فرزانه بودند كه چون مردان و بلكه بهتر از آنان استنباط احكام مي كردند مانند ام سلمه، زينب دختر ابوسلمه، حضرت فاطمه (س) .

 * يا ايها النبي اذا جائك المومنان يبايعنك علي ان لا يشركن بالله شيئاً و لا يسرقن و لا يزنين و لا يقتلن اولادهن و لا يأتين بيهتان يفترنيه بين ايديهن و ارجلهن و لا يعصيك في معروف جنايعهن و استغفرلهن الله ان الله غفور رحيم (ممتحنه / 12)

 اي پيغمبر چون زنان مؤمن آيند كه با تو برايمان بيعت كنند كه ديگر هرگز شركت به خدا نياورند و سرقت و زناكاري نكنند و اولاد خود را به قتل نرسانند و بركسي افترا و بهتان ميان دست و پاي خود نبندند (يعني فرزند پرورده خود را به دروغ به كسي نبندند) و با تو در هيچ امر معروفي مخالفت نكنند. بدين شرايط با آنها بيعت كن و برآنان از خدا آمرزش و غفران طلب كن كه خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.

 به گفته مفسران اين آيه روز فتح مكه پس از بيعت مردان با رسول خدا نازل گرديد. چون زنان براي بيعت نزد پيغمبر آمدند، دستور فرمود قدحي پراب كردند و دست در آن كرد و ايشان را فرمود دست در آن برند و بر آنچه در آيه آمده (شش امر) بيعت كنند. آن 6 امر عبارتند از :

 1-   شرك نورزند

 2-   سرقت نكنند

 3-   زنا نكنند

 4-   فرزند خويش نكشند

 5-   بهتان نزنند

 6-   در امور خير نافرماني از پيغمبر نكنند.

 * و لا ترهوا فتياتكم علي الباغء ان اردن تحصنا لتبتغوا عرض الحيوه الدنيا و من يكرمهن فان الله من بعد اكراههن غفور رحيم (نور / 33)

 و كنيزكان خود را كه مي خواهند پاك بمانند براي طمع مال دنيا جبراً به زنا وادار مكنيد كه هركس آنها را وادار به زنا كند خدا در حق آنها كه مجبور بودند آمرزنده و مهربان است.

 در شأن نزول اين آيه گفته اند كه عبدالله بن ابي كنيزان خود را مجبور به زنا مي كرد تا از اجرت اين كار استفاده كند. دو تن از كنيزان نزد رسول خدا شكايت بردند اين آيه نازلشد (تفسير شاهي)

 * الرجال قوامون علي النساء بما فصل الله بعضهم علي بعض و بما انفقوا من اموالهم فالصالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ الله و اللاتي تخافون نشوزهن فعظوهن و اهجررهن في المضاجع و اضربوهن فان اطعنكم فلا تبغوا عليهن سبيلاً ان الله كان علياً كبيرا (نسا / 34)

 مردان را بر زنان تسلط و حق نگهباني است به آنچه خداوند بعضي از انسانها را بر بعضي ديگر فزوني و برتري داده است و به واسطه آنكه مردان از مال خود به زن نفقه مي دهند پس زنان شايسته و مطيع در غياب مردان حافظ حقوق شوهرانشان هستند و آنچه را خدا به حفظ آن امر فرموده نگه مي دارند و زناني كه از مخالفت و نافرماني آنها بيمناكيد بايد (نخست) آنان را موعظه كنيد (اگر مطيع نشدند) از خوابگاه آنان دوري گزينيد (باز مطيع نشدند) آنان را به زدن تنبيه كنيد چنانكه اطاعت كردند ديگر به آنها حق هيچگونه ستمي نداريد كه همانا خدا بزرگوار و مسلط بر امور و عظم الشأن است.

 در سبب نزول آيه گفته اند كه يكي از انصار (سعد بن ربيع) در ازاء نشور زنش را سيلي زد. پدر زن شكايت نزد پيغمبر برد. آن حضرت حكم به قصاص وي نمود. اين آيه نازل شد. لذا پيغمبر دستور به الغاء قصاص فرمود.

 * قد سمع الله قول التي تجادلك في زوجها و تشتكي الي الله والله يسمع تحاوركما ان الله سميع بصير. الذين يظاهرون منكم من نسائهم ماهن امهاتهم ان امهاتهم الا التي ولدنهم و انهم ليقولون منكراً من القول و زوراً و ان الله لعفو غفور. والدين يظاهرون من نسائهم ثم يعودون لما قالوا فتحرير رقبه من قبل ان تیماساً ذلكم توعظون به والله بما تعملون خبير. فمن لم يجد فصيام شهرين متتابعين من قبل ان تيماسا فمن لم يستطع فاطعام ستين مسكينا ذلك لتؤمنوا بالله و رسوله و تلك حدود الله و للكافرين عذاب اليم.

 (اي رسول خدا)، سخن آن زن را كه دربارة شوهرش با تو به مجادله برخاسته و شكوه او به خدا مي برد محققاً شنيد و گفتگوهاي شما را نيز مي شنود كه خدا شنوا و بيناست. آنانكه با زنان خود امهار مي كنند (يعني گويند نسبت تو بر من چون نسبت مادرم است) آنها مادر حقيقي شوهران نخواهند شد. بلكه مادرانشان جز آنكه آنها را زاييده نيست و اين مردم سخن ناپسند و باطل مي گويند و خدا را عفو و بخشش بسيار است و آنان كه از زنان خود ظهار كنند و آنگاه از گفته خود برگشته پيش از آميزش بايد برده اي آزاد كنند. اين دستوري است كه شما بدان موعظه مي شويد و خدا به تمام كردار شما آگاه است و هركه برده نيابد باز بايد پيش از مباشرت دو ماه پي در پي روزه بگيرد و اگر نتواند بايد 60 مسكين طعام دهد تا ايمان به خدا و پيامبرش آورند اين حدود و احكام الهي است و كافران را غذاب دردناك مهياست.

 در وجه نزول آيه روشن است كه يكي از زنان صحابي به نام خدله همسر اوس بن ثابت نزد رسول خدا شكايت برد كه شوهرم با من كه جوان و مورد رغبت بودم ازدواج كرد و اكنون كه سنين عمرم زياد شده و چند شكم بچه آورده ام مرا مانند مادرش قرار داده است. اكنون من چند كودك خردسال دارم و استطاعت وجه معاش ايشان را نيست اگر انها را به وي واگذارم چنان مي شوند و اگر خودم سرپرستي كنم گرسنه مي مانم. تفسير شاهي

 * للرجال نصيب مما ترك الوالدان والاقربون و لنساء نصيب مما ترك الوالدان و الاقربون مما قل منه او كثر نصيباً مفروضاً (نساء / 7)

 براي اولاد ذكور سهمي از تركه ابوین و خويشان است و براي فرزندان اناث نيز سهمي از تركه چه حال كم باشد يا كه بسيار نصيب هركس از آن (در كتاب حق) معين شده است.

 در سبب نزول اين آيه گفته اند كه يكي از انصار به نام اوس بن ثابت درگذشت و همسر و سه دختر از او بازماند، دو پسر عمويش كه وصي وي بودند، تمام اموال او را تصاحب كردند، زيرا به زن و كودك چون توانايي جنگ نداشتند ارث نمي رسيد زن شكايت نزد رسول خدا برد. اين آيه نازل شد.

  «منابع»

 1-   آئينه وند – صادق، تاريخ زنان صدر اسلام، جهاد دانشگاهي دانشگاه الزهرا.

 2-   بحرالعلوم ، زنان صحابي در صدر اسلام، ترجمه محمدعلي عابدي

 3-   صداقت – سيد علي اكبر، زنان در تاريخ اسلام

 4-  آياه الاحكام.

 


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:اسلام,زنان,قهرمان, توسط عباسعلی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 23 صفحه بعد

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 23 صفحه بعد